misogynic
خصوصیاتی که به تنفر از زنان اشاره دارد.
misogynical
ویژگیهایی که به تنفر و عدم احترام به زنان اشاره دارد.
misogynies
شکلهای مختلف تنفر و بیاحترامی به زنان.
misogynism
میسوجینیسم به معنای نفرت یا بیاحترامی به زنان میباشد.
mysogynism
میسوجینیسم به معنای نفرت یا بیاحترامی به زنان است.
misogynistical
میسوجینیستیک به معنای مرتبط با میسوجینیسم و نفرت از زنان است.
misogynous
میسوجینی به معنای داشتن نفرت یا بیاحترامی به زنان است.
misohellene
میسوهلنی به معنای نفرت از فرهنگ یا مردم یونان میباشد.
mysoid
میسوئید به ساختار یا ترکیبی اشاره دارد که مشابه با ماهیچه است.
misology
میزانگرایی، بیباوری یا عدم اعتماد به استدلال و منطق.
misologies
میزانگراییها، اشکال مختلف نفرت یا عدم اعتماد به استدلال و منطق.
misologist
میزانشناس، فردی که نسبت به استدلال و منطق بیاعتماد است.
misomath
میزانریاضی، نفرت یا عدم میخواهی از ریاضی و محاسبات.
misoneism
میزاننوگرایی، نفرت یا ترس از تغییرات و نوآوریها.
misoneist
میزاننوگرا، فردی که نسبت به تغییرات و نوآوریها بیاعتماد است.
misoneistic
مخالف تغییر، کسی که با جدیدیت یا نوآوریها به مقابله برمیخیزد.
misopaedism
دور بودن از آموزش و پرورش و بیعلاقگی نسبت به آن.
misopaedist
کسی که به آموزش و یادگیری بیعلاقه است و غالباً از آن دوری میکند.
misopaterist
کسی که از پدر و پدر بودن متنفر است و میانه خوبی با آن ندارد.
misopedia
تنفر از فرزندان یا بیعلاقگی به تربیت آنها.
misopedism
میسودیسم، نوعی احساس ناامیدی و نفرت نسبت به کودکان است که ممکن است ناشی از تجارب دردناک در دوران کودکی باشد.
misopedist
میسودیست به فردی اطلاق میشود که به کودکان نفرت دارد یا از آنها دوری میکند.
mysophilia
میسوفیلی، به اشخاصی اطلاق میشود که به کثیفی و کثافت تمایل و علاقهمندی دارند.
misopinion
میس اپینیون به نظرات نادرست یا برداشتهای اشتباه اطلاق میشود.
misopolemical
میس اپولمیک به استدلالهایی اطلاق میشود که با هدف تشویش و گمراهی افکار عمومی مطرح میشوند.
misorder
میساوردن به حالتی اطلاق میشود که در آن سفارش یا درخواست به صورت نادرست انجام میشود.
misordination
میانگین نامنظم و نادرست از چیزی که باید به ترتیب صحیح قرار گیرد.
mysore
شهر بزرگ و مشهور در هند که به خاطر تاریخ و فرهنگ غنیاش شناخته میشود.
misorganize
به طور نادرست سازماندهی کردن، مرتب کردن به صورت بی نظم.
misorient
به اشتباه مشخص کردن جهت، به ویژه در مورد پیدا کردن راه در یک مکان جدید.
misorientation
اشتباه در تعیین جهت، به ویژه در زمینههای جغرافیایی یا اجتماعی.
misos
نوعی خمیر سویا تخمیر شده که معمولاً در غذاهای ژاپنی استفاده میشود.
misoscopist
شخصی که به بررسی تصورات نادرست و اشتباهات فکری میپردازد.
misosopher
شخصی که به بررسی و نقد استدلالهای فلسفی نادرست میپردازد.
misosophy
بررسی خطاهای فکری و گیجیها در فلسفه.