bleeper
وسیلهای الکترونیکی که برای ارسال و دریافت پیامهای کوتاه استفاده میشود.
blemish
نقص یا لکهای که معمولاً ظاهری را خراب میکند.
blench
به طور کلی به معنای رنگ پریدن یا ترسیدن به دلیل یک موقعیت ناگهانی یا وحشتناک است.
blended family
خانوادهای که شامل فرزندان از ازدواجهای قبلی هر یک از والدین باشد.
blended learning
آموزشی که شامل استفاده از چندین روش و محیط یادگیری باشد، به ویژه ترکیب یادگیری آنلاین و حضوری.
blended whisky
ویسکی که از ترکیب چند نوع ویسکی مختلف به وجود آمده باشد.
blenheim
محل سکونت و کاخ تاریخی که به عنوان میراث جهانی یونسکو شناخته میشود.
blenny
بلنی، نوعی ماهی کوچک که معمولاً در نقاطی که پنهان شوند زندگی میکند و معمولاً رنگهای مختلفی دارد.
blent
بلند، شکل گذشته فعل 'blend' به معنای مخلوط کردن.
bleomycin
بلوماستین، دارویی است که معمولاً برای درمان برخی انواع سرطانها استفاده میشود.
blepharitis
بلفاریت، التهاب پلکها که ممکن است منجر به خارش و قرمزی شود.
blepharospasm
بلفاروسپاسم، انقباض غیرقابل کنترل عضلات پلک که میتواند منجر به پلک زدن مکرر شود.
blesbok
بلسباخ، نوعی آنتیلوپ بومی آفریقای جنوبی که با رنگ خاص و نوارهای سفیدش شناخته میشود.
blessed
برکتدار، کسی یا چیزی که مملو از سعادت یا شانس خوبی باشد.
bless someone's heart
بیان محبتآمیز یا همدردی نسبت به کسی که در موقعیتی ناآگاهانه یا احمقانه قرار گرفته است.
bless you
عبارتی که پس از عطسه به کسی گفته میشود، به عنوان یک آرزوی خوب برای او.
bleurgh
احساسی ناخوشایند و بیحالی که ناشی از خستگی، ناراحتی یا حالت تهوع است.
blewit
نوعی قارچ خوراکی که دارای رنگهای خاص و خوشمزه است.
blight
آفت یا بیماری که باعث آسیب به گیاهان، به ویژه محصولات زراعی میشود.
blighter
شخصی که دیگران را اذیت میکند یا مورد نفرت دیگران است.
blimming
یک اصطلاح غیررسمی برای ابراز خستگی یا ناامیدی.
blin
بلین، نوعی نان نازک و گرد که معمولاً با کره یا پرکنندههای مختلف سرو میشود.
blind alley
بنبست، وضعیتی که در آن هیچ پیشرفتی ممکن نیست.
blind coal
زغالسنگ نابینا به زغالسنگی اطلاق میشود که به دلیل اندازه یا کیفیت پایین، قابل استفاده نیست.
blind date
قرار ملاقات نابینا به ملاقات از پیش تعیین شدهای اطلاق میشود که در آن طرفین همدیگر را نمیشناسند.
blind drunk
مست نابینا به معنای مستی شدید است که فرد کنترل خود را از دست میدهد.
blinder
بلایندر به پوششی که روی چشمهای حیوانات قرار داده میشود گفته میشود تا آنها را از دیدن چیزهای دور و اطراف محدود کند.
blind freddie
عبارتی است که برای اشاره به یک حقیقت واضح و روشن به کار میرود.
blind gut
رودهای در بدن که بخشی از سیستم گوارش است و در انتهای روده بزرگ قرار دارد.
blindingly
به گونهای که چشم را خیره و ناراحت کند.
blind man's buff
بازی که در آن یک شخص با چشمان بسته سعی میکند دیگران را پیدا کند.
blind side
سمت کور، ناحیهای که شخص قادر به دیدن یا شناسایی آن نیست.
blindsight
بخشی از بینایی که شخص میتواند به آن واکنش نشان دهد حتی اگر آگاهانه آن را نبیند.
blind snake
مار کور، ماری که در زیر زمین زندگی و دارای چشمهای غیر قابل مشاهده است.
blind spot
نقطه کور، ناحیهای در میدان دید که در آن بینایی وجود ندارد.
blind stamping
چاپ کور، تکنیکی برای ایجاد الگوها یا نوشتهها بدون اینکه اثر آن به وضوح دیده شود.
blind stitch
دوخت کور، نوعی دوخت که به صورت نامرئی در پارچهها انجام میشود.