nonsegregable
غیرقابل جداسازی به موادی اشاره دارد که نمی‌توان آن‌ها را به راحتی از یکدیگر جدا کرد.
nonsegregation
عدم جداسازی به وضعیتی اشاره دارد که در آن انسان‌ها یا موجودات بدون تمایز طبقاتی یا فرهنگی در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند.
nonsegregative
غیرجداساز به اقداماتی اشاره دارد که از جداسازی افراد یا گروه‌ها جلوگیری می‌کند و بر همکاری تاکید دارد.
nonseismic
غیر لرزه‌ای به ساختارها و موادی اطلاق می‌شود که در برابر زلزله مقاوم هستند یا تأثیرات زلزله را جذب نمی‌کنند.
nonseizure
غیر تشنج به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن هیچ حمله یا تشنجی وجود ندارد.
nonselected
غیر انتخاب شده به افرادی اطلاق می‌شود که به هر دلیلی در یک انتخاب یا فرآیند نهایی انتخاب نشده‌اند.
nonselection
عدم انتخاب به فرآیند یا وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن هیچ کس انتخاب نمی‌شود.
nonself
غیر خود به درکی اطلاق می‌شود که نشان‌دهندهٔ عدم خودخواهی در کردارها و رفتارها باشد.
nonselfregarding
غیر خودمحور به رفتارهایی اطلاق می‌شود که توجه به منافع دیگران را مدنظر قرار می‌دهند.
nonselling
غیرقابل فروش، به موادی که قادر به فروش نیستند و نمی‌توانند مشتری جذب کنند، اشاره دارد.
nonsemantic
غیرمعنایی، به مسائلی اطلاق می‌شود که محتوای معنایی ندارند.
nonsemantically
به صورت غیرمعنایی بیان یا توصیف کردن مفاهیم بدون در نظر گرفتن معنای دقیق آن‌ها.
nonseminal
غیر بنیادی، به اطلاعات یا آثاری اشاره دارد که تأثیرگذار یا نوآورانه نیستند.
nonsenatorial
غیرسناگانی، به لحن یا طبقه‌ای اطلاق می‌شود که با انتظارات یک سناتور سازگار نیست.
nonsensate
غیرمعناگرا، به صحبت‌ها یا ایده‌هایی اشاره دارد که بی‌معنا یا غیر منطقی هستند.
nonsensation
دست‌کم‌گیری، عدم احساس یا تأثیر، بی‌اعتنایی به یک موضوع خاص.
nonsensationalistic
عدم استفاده از جنجال یا اغراق در توصیف حوادث یا اخبار.
nonsensibility
حالت یا کیفیت بی‌معنایی؛ عدم وجود عقل یا منطق.
nonsensible
غیرمعقول، بدون منطق یا حس.
nonsensibleness
کیفیت یا حالت غیرمعقول بودن.
nonsensibly
به طور غیرمعقول، بدون داشتن منطق.
nonsensic
بی‌معنی، به چیزی اطلاق می‌شود که مفهوم یا منطقی نداشته باشد.
nonsensicality
وضعیتی که منطقی یا مفهوم ندارد.
nonsensically
به طور بی‌معنی، به شکلی که فاقد منطق یا مفهوم باشد.
nonsensicalness
کیفیت و حالتی که بی‌معنی است.
nonsensify
به معنای بی‌معنی کردن یا بی‌اساس کردن چیزی.
nonsensification
عملی که در آن چیزی بی‌معنی می‌شود.
nonsensitive
چیزی که حساس نیست و نیازی به محافظت یا مراقبت خاص ندارد.
nonsensitively
به طور غیر حساس، به روشی که خشم یا ناراحتی ایجاد نکند.
nonsensitiveness
وضعیتی که در آن افراد یا چیزها حساس نیستند.
nonsensitivity
عدم حساسیت، به خصوص در قبال نظرات یا انتقادات.
nonsensitivities
مجموعه‌ای از ویژگی‌های عدم حساسیت که در تعاملات ارائه می‌شوند.
nonsensitization
پیشرفتی که در آن فرد نسبت به چیزی حساسیت خود را از دست می‌دهد.
nonsensitized
غیر حساس شده، به حالتی اشاره دارد که موجود زنده یا سیستم مورد نظر نسبت به یک محرک خاص پاسخ نمی‌دهد.
nonsensitizing
غیر حساسیت‌زا، به چیزی اشاره دارد که نمی‌تواند منجر به حساسیت شود.
nonsensory
غیر حسی، به اطلاعات یا تجربیاتی اشاره دارد که به حواس پنج‌گانه مربوط نیستند.
nonsensorial
غیر حسی، به کیفیت یا ویژگی‌ای اشاره دارد که مربوط به حواس نمی‌شود.
nonsensual
غیر حسی، به حالتی اشاره دارد که به لذت‌های جسمانی مرتبط نیست.
nonsensualistic
غیر حسی، به نظریه‌ها و معتقداتی اشاره دارد که بر لذت‌های جسمانی تأکید نمی‌کنند.
nonsensuality
عدم وجود حسی خاص یا برداشت حسی در یک موضوع یا اثر.