oatbin
ظرفی که برای ذخیره جو استفاده میشود.
oatear
ابزاری برای جدا کردن دانههای جو.
oatenmeal
بلغور جو، غذایی تهیهشده از دانههای جو که معمولاً به صورت پخته یا آرد استفاده میشود.
oatfowl
اواتفول، پرندهای از خانوادهٔ پرندگان که دارای پرهای خاص و رنگارنگ است.
oathay
عهد دار، مشخصهای برای بیان و یا گفتار با تعهد و تأکید.
oathed
قسم خورده، کسی که بر اساس وعدهای رسمی یا جدی عمل میکند.
oathful
عهد دار، کسی که به وعدهها و تعهدات خود پایبند است.
oathlet
عهد دار، شخصی که به وعدههایش عمل میکند و به تعهداتش وفادار است.
oathworthy
عهد دار، کسی که لیاقت اعتماد و وفاداری به او وجود دارد.
oaty
چیزی که دارای عطر یا طعم و ویژگیهای مشابه جو دوسر است.
oatland
منطقهای که به کشت جو دوسر اختصاص دارد.
oatlike
چیزی که دارای ویژگیها یا خصوصیات شبیه به جو دوسر است.
oatmeals
غذای تهیه شده از جو دوسر پخته شده و معمولاً با شیر یا آب آماده میشود.
oatseed
بذری که برای کشت جو دوسر استفاده میشود.
oaves
نوعی نان یا نانهایی که از آسیاب کردن غلات درست میشوند.
obadiah
اوبدیا، یک نام عبری که به معنی 'خدمتگزار خدا' است و معمولاً در متون مذهبی استفاده میشود.
obambulate
چیزی شبیه به پرسهزدن یا گشتن در یک مکان بهطور آزاد.
obambulation
حرکت یا گشتن آزادانه در یک مکان، معمولاً با آرامش.
obambulatory
مربوط به پرسهزنی یا گشتن، بهویژه در یک محیط فضایی.
oban
شهرکی در غرب اسکاتلند که به خاطر مناظر طبیعی و بندر مشهور است.
obarne
رودخانهای که معمولاً با آرامش و در یک محیط طبیعی جریان دارد.
obarni
اوbarni، نوعی گل است که در بهار شکوفا میشود و به آغازهای جدید مرتبط است.
obb
obb، نمادی است که در ریاضیات و تکنولوژی برای اشاره به خاصیت خاصی استفاده میشود.
obbenite
obbenite، شخصیتی که خلاق و نوآور است و به تفکر غیرمتعارف میپردازد.
obclavate
obclavate، اصطلاحی در گیاهشناسی برای توصیف برگها با شکل مشخص.
obclude
obclude، به معنای مسدود کردن یا ممانعت از کارکرد چیزی.
obcompressed
obcompressed، به معنای فشردهسازی داده برای کاهش حجم آن.
obcordiform
شکل برگ یا گل که به طور خاص شبیه به قلب است.
obcuneate
دستهای از شکافهای برگ که در دو طرف باریکتر میشود.
obdeltoid
شکل برگ یا اعضای دیگر که به صورت مثلثی و مشابه به دلتا است.
obdiplostemonous
ویژگیای خاص در گیاهان که در آن پرچمها به دو حلقه تقسیم میشوند.
obdormition
حالت بیحسی یا گزگز ناشی از فشار بر روی عصب.
obdt
obdt، abbreviation یا مخفف است که بسته به زمینه ممکن است معانی مختلفی داشته باشد.
obduce
obduce، به معنای بیرون کشیدن یا نمایان کردن یک مثال یا قضیه برای بررسی و بحث است.
obduracy
obduracy، به معنای سرسختی و عدم توانایی در تغییر یا نرم شدن در برابر شرایط مختلف است.
obduracies
obduracies، جمع obduracy که به عنوان سرسختی های متعدد یا مختلف تعریف میشود.
obdurated
obdurated، به معنای سخت شدن و دچار بیتفاوتی یا سرسختی در برابر شرایط است.
obdurately
obdurately، به معنای با سرسختی یا به صورت لجوجانه عمل کردن است.
obdurateness
سختی در پذیرش تغییر یا احساسات دیگران، عدم انعطافپذیری.