معنی فارسی presentially

B1

به شیوه‌ای که در آن افراد به صورت فیزیکی در یک مکان حاضر باشند.

In a manner that involves physical presence; face-to-face.

example
معنی(example):

دانش‌آموزان به طور حضوری در کلاس‌ها در دانشگاه شرکت کردند.

مثال:

Students attended the lectures presentially on campus.

معنی(example):

کارگاه به صورت حضوری برگزار خواهد شد تا مشارکت بهتری ایجاد شود.

مثال:

The workshop will be conducted presentially for better engagement.

معنی فارسی کلمه presentially

: معنی presentially به فارسی

به شیوه‌ای که در آن افراد به صورت فیزیکی در یک مکان حاضر باشند.