معنی فارسی princox

B1

پرینکسر، شخصیتی با طبع بازیگوش و سرگرم‌کننده.

A character known for its playful and entertaining nature.

example
معنی(example):

او یک اثر هنری از شخصیت پرینکسر را خلق کرد.

مثال:

He created a fan art of the princox character.

معنی(example):

پرینکسر به خاطر طبیعت بازیگوشش شناخته شده است.

مثال:

The princox is known for its playful nature.

معنی فارسی کلمه princox

: معنی princox به فارسی

پرینکسر، شخصیتی با طبع بازیگوش و سرگرم‌کننده.