معنی فارسی reawakening
B1دوباره بیدار شدن، احیا شدن، بازگشت به حالت فعال یا عادی.
The process of becoming active or lively again.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To wake after an extended period of sleep.
معنی(verb):
To reactivate or reanimate.
noun
معنی(noun):
A second or subsequent awakening.
example
معنی(example):
دوباره بیدار شدن جنگل پس از آتش‌سوزی اتفاق افتاد.
مثال:
The reawakening of the forest occurred after the fire.
معنی(example):
یک دوباره بیدار شدن علاقه به صنایع دستی سنتی وجود دارد.
مثال:
There is a reawakening of interest in traditional crafts.
معنی فارسی کلمه reawakening
:
دوباره بیدار شدن، احیا شدن، بازگشت به حالت فعال یا عادی.
