معنی فارسی reindoctrinating
B1عملی که در آن فرد یا گروهی دوباره به یک ایدئولوژی یا باور خاص آموزش داده میشود.
The ongoing process of teaching someone again a set of beliefs or ideology.
- VERB
example
معنی(example):
دوباره دکترین کردن تیم بیشتر از آنچه انتظار میرفت زمان برد.
مثال:
Reindoctrinating the team took more time than anticipated.
معنی(example):
آنها بر روی دوباره دکترین کردن اعضای جدید در ارزشهای گروه تمرکز داشتند.
مثال:
They were focused on reindoctrinating new members into the group’s values.
معنی فارسی کلمه reindoctrinating
:
عملی که در آن فرد یا گروهی دوباره به یک ایدئولوژی یا باور خاص آموزش داده میشود.