معنی فارسی restacked

B1

دوباره چیدن یا مرتب‌سازی یک چیز، مانند کتاب‌ها یا صندلی‌ها.

To stack something again, rearranging items into a neat order.

example
معنی(example):

کتاب‌ها به طور مرتب دوباره روی قفسه چیده شدند.

مثال:

The books were restacked neatly on the shelf.

معنی(example):

پس از رویداد، ما صندلی‌ها را دوباره چیدیم.

مثال:

After the event, we restacked the chairs.

معنی فارسی کلمه restacked

: معنی restacked به فارسی

دوباره چیدن یا مرتب‌سازی یک چیز، مانند کتاب‌ها یا صندلی‌ها.