معنی فارسی revolvable

B1

قابل چرخش، ویژگی چیزی که می‌تواند بچرخد.

Capable of being revolved or rotated.

example
معنی(example):

این صندلی طوری طراحی شده است که به راحتی بچرخد.

مثال:

The chair is designed to be easily revolvable.

معنی(example):

قطعات چرخان کار ماشین را کارآمدتر می‌کنند.

مثال:

Revolvable parts make the machine more efficient.

معنی فارسی کلمه revolvable

: معنی revolvable به فارسی

قابل چرخش، ویژگی چیزی که می‌تواند بچرخد.