معنی فارسی revolvably

B1

به صورت چرخشی، به شیوه‌ای که چیزی می‌تواند بچرخد.

In a manner that allows for rotation.

example
معنی(example):

این دوربین می‌تواند به صورت چرخشی تنظیم شود.

مثال:

The camera can be revolvably adjusted.

معنی(example):

او توضیح داد که چگونه مکانیزم به صورت چرخشی کار می‌کند.

مثال:

He explained how the mechanism works revolvably.

معنی فارسی کلمه revolvably

: معنی revolvably به فارسی

به صورت چرخشی، به شیوه‌ای که چیزی می‌تواند بچرخد.