معنی فارسی rightlessness

B1

وضعیتی که در آن فرد یا گروهی فاقد حقوق اساسی است.

The state of being without rights or entitlements.

example
معنی(example):

این رمان به بررسی تم‌های بی‌حقوقی و بی‌عدالتی اجتماعی می‌پردازد.

مثال:

The novel explores themes of rightlessness and social injustice.

معنی(example):

بسیاری از فعالان در برابر بی‌حقوقی گروه‌های حاشیه‌ای مبارزه می‌کنند.

مثال:

Many activists are fighting against the rightlessness of marginalized groups.

معنی فارسی کلمه rightlessness

: معنی rightlessness به فارسی

وضعیتی که در آن فرد یا گروهی فاقد حقوق اساسی است.