معنی فارسی sealkie

B1

فوک کوچک یا جوان که به طور خاص برای توصیف این گونه استفاده می‌شود.

A young or small seal, often used in informal contexts.

example
معنی(example):

کودک تماشا کرد که فوک در آب بازی می‌کند.

مثال:

The child watched the sealkie play in the water.

معنی(example):

فوک باعث شد همه با حرکات بازیگوشانه‌اش لبخند بزنند.

مثال:

The sealkie made everyone smile with its playful antics.

معنی فارسی کلمه sealkie

: معنی sealkie به فارسی

فوک کوچک یا جوان که به طور خاص برای توصیف این گونه استفاده می‌شود.