معنی فارسی separatedly

B1

به طور جداگانه، بدون ترکیب یا برخورد با یکدیگر.

In a separated manner; individually or apart from each other.

example
معنی(example):

این اقلام به صورت جداگانه بسته‌بندی شدند تا از سردرگمی جلوگیری شود.

مثال:

The items were packaged separatedly to avoid confusion.

معنی(example):

او پرونده‌ها را به طور جداگانه بررسی کرد تا تجزیه و تحلیل دقیقی داشته باشد.

مثال:

She studied the cases separatedly to ensure thorough analysis.

معنی فارسی کلمه separatedly

: معنی separatedly به فارسی

به طور جداگانه، بدون ترکیب یا برخورد با یکدیگر.