معنی فارسی sunspottedness

B1

وجود یا مقدار نقاط خورشیدی بر روی سطح خورشید، که می‌تواند بر فعالیت‌های خورشیدی تأثیر بگذارد.

The condition or quality of having sunspots on the sun's surface.

example
معنی(example):

نقاط خورشیدی ستاره به دانشمندان کمک می‌کند تا فعالیت خورشیدی را پیش‌بینی کنند.

مثال:

The sunspottedness of the star helps scientists predict solar activity.

معنی(example):

نقاط خورشیدی بیشتر می‌تواند به شعله‌های خورشیدی شدیدتری منجر شود.

مثال:

Higher sunspottedness can lead to more intense solar flares.

معنی فارسی کلمه sunspottedness

: معنی sunspottedness به فارسی

وجود یا مقدار نقاط خورشیدی بر روی سطح خورشید، که می‌تواند بر فعالیت‌های خورشیدی تأثیر بگذارد.