معنی فارسی swarry

B1

حالت یا ویژگی شاداب و پرجنب‌وجوش بودن، معمولا به جو یا فضای خاصی اشاره دارد.

Characterized by liveliness and energy, often used to describe a vibrant atmosphere.

example
معنی(example):

جو جشنواره که پر از هیجان بود، سرشار از شادابی بود.

مثال:

The swarry atmosphere of the festival was filled with excitement.

معنی(example):

جمعیت شاداب تمام شب با خوشحالی رقصیدند.

مثال:

The swarry crowd danced joyfully throughout the night.

معنی فارسی کلمه swarry

: معنی swarry به فارسی

حالت یا ویژگی شاداب و پرجنب‌وجوش بودن، معمولا به جو یا فضای خاصی اشاره دارد.