معنی فارسی swinish
B1رفتاری که به حالت غیر مرتب و کثیف اشاره دارد.
Relating to or resembling swine; filthy or unrefined.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رفتار سوینی حیوان شگفتآور بود.
مثال:
The swinish behavior of the animal was surprising.
معنی(example):
عادات سوینی او نگهداری از خانه را سخت کرده بود.
مثال:
His swinish habits made it hard to keep the house clean.
معنی فارسی کلمه swinish
:
رفتاری که به حالت غیر مرتب و کثیف اشاره دارد.