معنی فارسی swinishly

B1

به صورت غیر مؤدبانه و کثیف.

In a manner that is pig-like or uncouth.

example
معنی(example):

او در جلسه به طور سوینی عمل کرد و تمام قوانین را نادیده گرفت.

مثال:

She acted swinishly at the meeting, ignoring all rules.

معنی(example):

رفتار سوینی او در طول شام همه را ناراحت کرد.

مثال:

His swinishly behavior during dinner upset everyone.

معنی فارسی کلمه swinishly

: معنی swinishly به فارسی

به صورت غیر مؤدبانه و کثیف.