معنی فارسی tarrify

B1

تاخیری کردن، ایجاد وقفه یا بی‌حرکتی در یک برنامه.

To make something delayed or non-progressive.

example
معنی(example):

ما ممکن است نیاز داشته باشیم که برنامه‌های خود را برای رویداد تاخیری کنیم.

مثال:

We may need to tarrify our plans for the event.

معنی(example):

اگر مطمئن نیستید، باید برنامه سفر خود را تاخیری کنید.

مثال:

You should tarrify your travel itinerary if you're unsure.

معنی فارسی کلمه tarrify

: معنی tarrify به فارسی

تاخیری کردن، ایجاد وقفه یا بی‌حرکتی در یک برنامه.