معنی فارسی tarryiest
B1به معنای بیشترین سطح تاخیری بودن، در مقایسه با دیگران.
The most lingering or delayed in action or attitude.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
از بین تمام دانشآموزان، او بیشترین تاخیری بود.
مثال:
Out of all the students, she was the tarryiest.
معنی(example):
در بحثها، او بیشترین تاخیری به شمار میآید.
مثال:
In discussions, he is the tarryiest of all.
معنی فارسی کلمه tarryiest
:
به معنای بیشترین سطح تاخیری بودن، در مقایسه با دیگران.