parameterization
فرایند تبدیل یک مولفه به یک پارامتر برای تسهیل در تحلیلات یا محاسبات.
parameterizations
چندین نوع پارامترگذاری که به دقت عملکرد یک مدل یا سیستم کمک میکند.
parameterless
تعریفی از توابع یا دستورات که نیازی به پارامترها ندارند.
parametral
معنی مرتبط با پارامترها یا جزءهایی که در تحلیل استفاده میشود.
parametrical
پارامتریک، به معنای مربوط به پارامترها است و در ریاضیات و آمار برای توصیف سیستمها یا مدلها استفاده میشود.
parametrically
به صورت پارامتریک، به روشی اشاره دارد که در آن تحلیلها و توصیفها بر اساس پارامترها انجام میشود.
parametritic
پارامترتی، به توصیف رویکردها یا روشهای مرتبط با پارامترها اشاره دارد.
parametritis
پارامترایتی، التهاب بافتها و اندامهای ناحیه لگنی در پزشکی است.
parametrium
پارامتروم، بافتی در بدن است که رحم را احاطه کرده و از آن پشتیبانی میکند.
parametrization
پارامتریزدن، فرآیند تعیین یا تعریف پارامترها در یک مدل یا سیستم است.
paramid
پارامید به ساختارهای شیمیایی گفته میشود که معمولاً در تحقیقات دارویی و فارماکولوژی مورد استفاده قرار میگیرند.
paramide
پارامید به مقولهای اشاره دارد که به حفظ و تقویت حافظه مربوط میشود.
paramyelin
پارامایلین به عنصر یا مولکولی گفته میشود که در فعالیتهای عصبی نقش دارد.
paramylum
پارامایلوم به ساختاری در سلولهای گیاهی گفته میشود که در فرآیندهای متابولیکی نقش دارد.
paramimia
پارامیما به اختلالی در گفتار اطلاق میشود که ممکن است به دلیل آسیب مغزی باشد.
paramine
پارامین به ترکیبی اشاره دارد که ممکن است در درمان بیماریها مفید باشد.
paramyoclonus
پارامیوکلونوس، یک اختلال نادر عصبی است که در آن عضلات به طور غیرقابل کنترل منقبض میشوند.
paramiographer
پارامیوگرافنویس، فردی است که دادههای حاصله از پارامیوگرافی را ثبت و تجزیه و تحلیل میکند.
paramyosin
پارامایوزین، نوعی پروتئین است که در بافتهای عضلانی مهم است و به انقباض عضلانی کمک میکند.
paramyosinogen
پارامایوزینوژن، مادهای است که پس از تغییرات بیوشیمیایی به پارامایوزین تبدیل میشود.
paramyotone
پارامایوتون، اختلالی است که در آن تن عضلات از حالت طبیعی خارج میشود.
paramyotonia
پارامایوتونیا، اختلالی است که باعث سفتی و انقباض غیرطبیعی عضلات میشود.
paramita
پارامیتا به معنای صفات کامل و ویژگیهای اخلاقی است که در پیشرفت روحانی اهمیت دارند.
paramitome
پارامیتوم به معنای وضعیت کامل شدن و دستیابی به سطح بالایی از آگاهی است.
paramorph
پارامورف به تغییرات بلوری در مواد معدنی اشاره دارد.
paramorphia
پارامورفیا به وضعیت خاصی در بلورشناسی اشاره دارد که در آن یک بلور گونهای دیگر را نمایان میکند.
paramorphic
پارامورفیک به ویژگیهایی اشاره دارد که به بلورهای تغییر شکل یافته مربوط میشود.
paramorphine
پارامورفین به نوعی آلکالوئید خاص اشاره دارد که در گیاهان یافت میشود.
paramorphism
پارامورفیسم، تغییر شکل یا تغییر در ساختار اکثراً به لحاظ ریختشناسی و ساختاری است.
paramorphosis
پارامورفوز، فرآیند تغییر در شکل یا ساختار چیزی است.
paramorphous
پارامورفوس به اشکالی گفته میشود که بهطور خاص در یک زمینه خاص شکل میگیرند.
paramountly
بهصورت اساسی و یا در درجه اول به مفهوم در اولویت قرار دادن چیزی.
paramuthetic
در شرط بندی، روشی که در آن برنده به طور متناسب با مقدار شرط بندی توزیع میشود.
paranasal
سینوسهای موجود در اطراف بینی که در تنفس و صدا سازی نقش دارند.
paranatellon
ستارگانی که در نزدیکی یک صورت فلکی قرار دارند و میتوانند با آن مرتبط باشند.
parandrus
فرد یا نظریهپردازی که در زمینه فلسفه و علوم اجتماعی شناخته شده است.
paranema
ساختار یا بخشی از سلول که در گیاهان و عملکرد آنها نقش دارد.
paranematic
جنبههایی که به فهم بهتر عملکردها و سازگاریهای موجودات کمک میکند.