pilgrimism
پیلگریسم، باورها و رفتارهایی که به زائران مربوط می‌شود، به ویژه در دین یا سفرهای مذهبی.
pilgrimlike
شبیه به زائر، به معنای داشتن ویژگی‌ها یا صفاتی که به زائران یا سفرهای مذهبی نسبت داده می‌شود.
pilgrimwise
به شیوه یا روش زائر، به معنای استفاده از تجربیات و سفرهای معنوی برای مواجهه با چالش‌ها.
pili
پیلی، ساختار مویی یا رشته‌ای شکل که بر روی برخی باکتری‌ها قرار دارد و برای چسبیدن به سطوح و دیگر سلول‌ها به کار می‌رود.
pily
پرزدار، به معنای حاوی یا پوشیده از پرزها یا الیاف نرم.
pylic
پیلیک، به ساختارهایی در باکتری‌ها اشاره دارد که نقشی حیاتی در چرخه زندگی آنها دارند.
pilidium
پیلیدیوم، مرحله‌ای از رشد در برخی موجودات دریایی که به شکل لارو می‌باشد.
pilies
پیله‌ها، بخش‌های ساختاری یا طراحی شده در یک شیء، معمولاً با جزئیات خاص.
pilifer
پیلیفر، ساختاری در گیاهان که در جذب مواد مغذی موثر است.
piliferous
پیلیفر، وصفی برای گیاهانی که سطح موداری دارند.
piliform
پیلی‌فرم، توصیفی برای ساختارهایی که به شکل مویی هستند.
piligan
پیلیگان، اصطلاحی در زمینه تحقیقات بیولوژیکی.
piliganin
پیلگینین: موجودی در طبیعت که معمولاً با رنگ‌های روشن و شاداب مشاهده می‌شود.
piliganine
پیلگینین: گلی که فقط در فصل بهار به بار می‌نشیند و در باغ‌ها و کنار آب‌ها رشد می‌کند.
piligerous
پیلگیروس: نوعی گیاه که در آب و هوای گرم و مرطوب رشد بهتری دارد و معمولاً به خاطر تولید محصول بالا کشت می‌شود.
pilikai
پیلکای: یک غذای سنتی که معمولاً با مواد خاصی تهیه می‌شود و در برخی فرهنگ‌ها محبوب است.
pilikia
پیلکیا: به معنای مشکل یا چالش، معمولاً در شرایط خاص استفاده می‌شود.
pililloo
پیللو: پرنده‌ای به نام که با صدای خاص خود شناخته می‌شود و معمولاً در صبح به آوازخوانی می‌پردازد.
pilimiction
پیلیمیکشن، مفهومی است که به تعهد و توجه در انجام یک پروژه اشاره دارد.
pilin
پیلن کردن به معنای مرتب‌سازی و سازمان‌دهی افکار یا اطلاعات است.
piline
پیلن کردن به معنای مشخص کردن یا تعریف کردن اهداف و مراحل است.
pilipilula
پیلیپیلو اشاره به یک عنصر کلیدی در جشن‌ها یا مراسم دارد.
pilis
پیل‌ها، بخشی از گیاهان هستند که نقش مهمی در فرایندهای طبیعی دارند.
pilitico
پیلتیکو به فعالیت‌های مرتبط با سیاست اشاره دارد.
pilkins
پیلکینز، یک نوع جوندۀ کوچک و خیالی که در داستان‌ها و افسانه‌ها به آن اشاره می‌شود.
pillageable
قابل غارت، به معنای آنکه چیزی می‌تواند مورد حمله یا دزدی قرار گیرد.
pillagee
غارت‌شده، کسی که در نتیجه یک حمله یا غارت، اموالش را از دست می‌دهد.
pillager
غارت‌گر، فردی که به زور و به طور غیرقانونی اموال دیگران را می‌برد.
pillagers
غارت‌گران، افرادی که به سرقت نیرو می‌زنند و اموال دیگران را می‌برند.
pillared
ستونی، به معنای ساختمان یا بخشی که با ستون‌ها تشکیل شده است.
pillaret
پیلات بلند، یک ستون کوچک و باریک که معمولاً در ساخت و سازها استفاده می‌شود.
pillary
ساختار مشابه با ستون که می‌تواند به‌عنوان یک علامت یا عنصر تزئینی باشد.
pillaring
عمل برپا کردن یا تقویت ستون‌ها و ساختارهای معماری.
pillarize
تقویت کردن یا قرار دادن ستون‌ها در ساختار برای حمایت.
pillarlet
پیلار کوچک که برای تزئین و حمایت استفاده می‌شود.
pillarlike
شبیه به ستون، به لحاظ شکل یا ویژگی‌ها.
pillarwise
به شیوه‌ای که در آن هر ستون به طور جداگانه مورد توجه قرار می‌گیرد و به بررسی جنبه‌های مختلف یک موضوع می‌پردازد.
pillas
ستون یا دکل، به طور معمول ساختاری عمودی که برای حمایت از ساختمان‌ها یا سازه‌ها استفاده می‌شود.
pilledness
به ویژگی یا حالت پرزدار یا چروکیده بودن پارچه یا ماده‌ای اشاره دارد که ظاهری ناهموار دارد.
piller
ستون یا تکیه‌گاه، معمولاً یک عنصر ساختاری که وزن را پشتیبانی می‌کند.