pleurotus
پلوترس، یک جنس قارچ خوراکی است که در آشپزی بسیار مورد استفاده قرار میگیرد.
pleurovisceral
پلوویسسرال، به ساختارهای آناتومیکی خاصی اشاره دارد که در قشر جانوری وجود دارد.
pleurum
پلوروم، بخشی از موجودات چندسلولی که به تولید و توسعه موفقیت آمیز سلولها کمک میکند.
pleuston
پلستون، موجوداتی که در سطح آب یا به آن نزدیک هستند و به طور خاص در محیطهای آبی دیده میشوند.
pleustonic
پلستونیک، به موجوداتی اشاره دارد که در سطح یا نزدیک به سطح آب زندگی میکنند.
pleustons
پلستونها، موجوداتی که در سطح آب زندگی میکنند و به تنوع زیستی کمک میکنند.
plevin
پلِوین، اصطلاح قانونی در حقوق مالی که به شیوههای ناعادلانه وامدهی اشاره دارد.
plewch
پلوتچ، ابزاری که به طور سنتی در کشاورزی برای شخمزدن زمین به کار میرود.
plewgh
صدای ناامیدی یا خستگی، هنگامی که فردی احساس ناامیدی یا خستگی میکند.
plex
یک شبکه یا توده از اعصاب یا رگهای خونی.
plexal
مربوط به ساختارها یا فعالیتهای یک پلیکس.
plexicose
نوعی قند طبیعی که در برخی گیاهان یافت میشود.
pleximeter
ابزاری برای اندازهگیری حساسیت و واکنش بدن به لمس.
pleximetry
علمی که به بررسی واکنش بدن به محرکهای مختلف میپردازد.
pleximetric
پلکسیمتریک به معنای اندازهگیری خاصیت مواد به هنگام تحت فشار قرار گرفتن است.
plexippus
پلکسیپوس گونهای از پروانهها است که با نام پروانه ملکه هم شناخته میشود.
plexodont
پلکسودنت به نوعی از دندانها اشاره دارد که دارای ساختاری پیچیده هستند.
plexometer
پلکسومتر ابزاری برای اندازهگیری ضخامت و سایر ویژگیهای مواد است.
plexure
پیچیدگی یا بافت اعصاب که نقشی کلیدی در عملکردهای عصبی دارد.
plf
PLF به معنای یک معیار خاص در علوم و تحقیقها است.
pli
نرمی و قابلیت انعطاف در یک ماده یا شیء.
pliableness
ویژگی که به یک ماده اجازه میدهد به راحتی تغییر شکل دهد.
pliably
به صورت انعطافپذیر و نرمی عمل میکند.
pliancy
قابلیت انعطاف یا انطباق با شرایط مختلف.
pliancies
موارد زیادی از قابلیت انعطاف و انطباق.
pliantly
به صورت انعطافپذیر و سازگار عمل میکند.
pliantness
نرمی، انعطافپذیری و قابلیت تغییر شکل و تطابق در شرایط مختلف.
plyboard
پلایبرد، نوعی تخته از چند لایه چوب که به هم چسبیدهاند و معمولاً در ساخت وسایل و دکوراسیون استفاده میشود.
plicable
قابل اعمال، به معنای اینکه یک قانون یا روش میتواند در یک موقعیت خاص استفاده شود.
plical
پلکالی، به معنی ویژگیها یا ساختارهایی که به شیوهای خاص چیده شدهاند.
plicated
پیچیده، به معنی داشتن لایهها یا شیارهای تاشده.
plicately
بهطور پیچیده، به معنای بیان ایدهها یا اطلاعات به یک روش سازگار و پیچیده.
plicateness
پیچیدگی یا چروکدار بودن به ویژه در بافت یا جنس موارد.
plicater
وسیلهای که برای ایجاد چروکها در پارچهها یا لباسها استفاده میشود.
plicatile
به مواد یا سطوحی اطلاق میشود که دارای چین و چروک هستند.
plicating
عمل ایجاد چین و چروک در مواد مختلف.
plicative
اشاره به خاصیت ایجاد چین و چروک در مواد یا طراحی.
plicatocontorted
به حالتی اطلاق میشود که در آن مواد به شکلی پیچخورده و چروکدار در میآیند.
plicatocristate
پلیکاتوکریستاته، صفتی است برای توصیف مرجانها یا دیگر موجودات دریایی که دارای الگوهای خاص بر روی سطح خود هستند.
plicatolacunose
پلیکاتولاکونوز به وضعیتی اشاره دارد که در آن ویژگیهای خاص ساختاری در موجودات دریایی مثل مرجانها مشاهده میشود.