polaran
پولاران، مربوط به حیوانات یا موجودات که به شرایط سرد سازگار شده‌اند.
polarans
پولاران، موجوداتی که در مناطق قطبی زندگی می‌کنند.
polary
پولاری، مربوط به نواحی قطبی و ویژگی‌های آن‌ها.
polaric
پولاریک، مربوط به ویژگی‌ها و شرایط مرتبط با مناطق قطبی.
polarid
پولارید، نوعی فیلتر نوری که برای کاهش تابش خیره‌کننده و بهبود کیفیت تصاویر استفاده می‌شود.
polarigraphic
پولاریوگرافیک به تحلیل و اندازه‌گیری خواص نوری یک ماده به وسیله تکنیک‌های خاص اشاره دارد.
polarily
پولاری به نحوه تنظیم و تحلیل در ارتباط با قطبش نور یا سیگنال‌ها اشاره دارد.
polarimetry
پولاریمتری به روش اندازه‌گیری و تحلیل قطبش نور در نمونه‌ها اشاره دارد.
polarimetric
پولاریمتریک به توصیف ویژگی‌هایی که با روش‌های پولاریمتری اندازه‌گیری می‌شوند، اشاره دارد.
polarimetries
پولاریمتری‌ها به تکنیک‌ها و روش‌های مختلف اندازه‌گیری قطبش نور اشاره دارد.
polaris
قطب‌نما به ستاره‌ای در آسمان اشاره دارد که در شب به عنوان راهنما استفاده می‌شود.
polarisability
قطبش‌پذیری به توانایی یک ماده برای تغییر شکل میدان الکتریکی یا مغناطیسی گفته می‌شود.
polarisable
ماده‌ای که بتواند به راحتی قطبش یابد، به‌ویژه در برابر میدان‌های الکتریکی.
polariscoped
به معنای استفاده از پلاریسکوپ در پژوهش‌ها و مطالعات.
polariscopy
تکنیک مطالعه خواص نوری مواد با استفاده از پلاریسکوپ.
polariscopic
مربوط به یا توصیف روش‌های پلاریسکوپ در بررسی مواد.
polariscopically
به روش یا پروسه‌ای اشاره دارد که در آن تحلیل با نور پلاریزه انجام می‌شود.
polariscoping
پلیاریسکوپینگ یک روش علمی است که در آن از نوری با ویژگی‌های خاص برای بررسی ساختارهای بلوری و مواد استفاده می‌شود.
polariscopist
پلیاریسکوپیست به کسی اطلاق می‌شود که در زمینه استفاده از روش پلیاریسکوپینگ مهارت دارد.
polariser
پلاریزر دستگاهی است که نور را به سمت خاصی هدایت می‌کند تا جلوه‌های نوری بهتری ایجاد کند.
polaristic
پلاریستیک به ویژگی‌ها و پدیده‌های مرتبط با پلاریزاسیون نور مربوط می‌شود.
polaristrobometer
پلاریستروبومتر ابزاری است برای اندازه‌گیری میزان چرخش نور پلاریزه در مواد.
polariton
پولاری تون به ذراتی اطلاق می‌شود که از تعامل نور با ماده تشکیل شده و ویژگی‌های خاصی دارند.
polarizability
قطبش‌پذیری به معنای قابلیت یک مولکول یا اتم برای تغییر شکل الکتریکی در حضور میدان‌های الکتریکی است.
polarizable
قطبش‌پذیر به معنای قابلیت یک ماده برای تغییر شکل در پاسخ به میدان‌های الکتریکی است.
polarizations
قطبش‌ها به حالات مختلف تحول میدان الکتریکی یا مغناطیسی در امواج الکترومغناطیسی گفته می‌شود.
polarizer
قطبش‌گیر به ابزاری اطلاق می‌شود که تنها نور با یک قطبش خاص را عبور می‌دهد و نور غیرقطبی را کاهش می‌دهد.
polarly
به صورت قطبی، به معنای دسته‌بندی یا چیدمان در دو قطب متفاوت است.
polarogram
قطب‌نگار نموداری است که اطلاعات مربوط به قطبش مواد مختلف را نمایش می‌دهد.
polarograph
پلاروگراف دستگاهی است که برای اندازه‌گیری جریان الکتریکی در یک محلول و آنالیز مواد شیمیایی موجود در آن استفاده می‌شود.
polarographic
پلاروگرافیک به فرایندها یا تکنیک‌های مرتبط با پلاروگراف اشاره دارد و اغلب در زمینه الکتروشیمی استفاده می‌شود.
polarographically
به شیوه‌ای که به پلاروگرافی مربوط می‌شود، اشاره دارد و ممکن است در تجزیه و تحلیل‌های شیمیایی بکار رود.
polaron
پلارون یک شبه‌ذره است که از ترکیب یک الکترون و یک بخش از شبکه بلوری ناشی می‌شود و در علم فیزیک مواد مورد مطالعه قرار می‌گیرد.
polarons
پلارون‌ها به مجموعه‌ای از شبه‌ذره‌ها اطلاق می‌شود که شامل الکترون‌ها و تأثیرات شبکه بلوری هستند و در کاربردهای الکتریکی اهمیت دارند.
polarward
به سمت نواحی قطبی یا شمالی اشاره دارد و معمولاً در مباحث جغرافیایی یا جوی استفاده می‌شود.
polatouche
پولاتوش، یک اصطلاح برای نوع خاصی از لباس که در فرهنگ‌های مختلف ممکن است معانی متفاوتی داشته باشد.
polaxis
پولاکسیس، یک مفهوم علمی که معمولاً در مباحث دانشگاهی و تحقیقاتی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
poldavy
پولدوی، یک نام تاریخی که در متن‌های قدیمی و بیوگرافی‌ها به کار می‌رود.
poldavis
پولدویس، یک اصطلاح ادبی برای توصیف ویژگی‌های خاص شخصیت‌ها در داستان‌ها و روایت‌ها.
polderboy
پولدربوی، به فردی اطلاق می‌شود که در زمین‌های کشاورزی کار می‌کند و به مراقبت از محصولات می‌پردازد.