prechilled
پیش‌سرد شده به معنای چیزی است که قبلاً خنک شده و آماده استفاده است.
prechilling
پیش‌سرد کردن به فرایند خنک کردن مواد قبل از استفاده اشاره دارد.
prechills
پیش‌سردها به مراحل خنک‌سازی قبل از استفاده اشاره دارد.
prechloric
پیش‌کلریک به مرحله‌ای از یک فرآیند شیمیایی اشاره دارد که قبل از استفاده از کلر انجام می‌دهد.
prechloroform
پری کلروفورم، یک ترکیب شیمیایی که از کلروفورم مشتق می‌شود و در برخی کاربردهای علمی و صنعتی استفاده می‌گردد.
prechoice
انتخاب اولیه، تصمیم‌گیری پیش از انتخاب نهایی برای محدود کردن گزینه‌ها.
prechoose
انتخاب اولیه، اقدام به انتخاب گزینه‌ها قبل از تصمیم‌گیری نهایی.
prechoosing
مرحله‌ای در فرایند تصمیم‌گیری که در آن گزینه‌ها قبل از تصمیم نهایی انتخاب می‌شوند.
prechordal
بافت یا ساختار اولیه‌ای در جنین که قبل از شکل‌گیری کوردال تشکیل می‌شود.
prechoroid
لایه‌ای در چشم که در مراحل پیش از بلوغ کوره تشکیل می‌شود و در توسعه بینایی نقش دارد.
prechose
پیش‌انتخاب: انتخاب کردن چیزی قبل از زمان واقعی انتخاب یا خرید آن.
prechosen
پیش‌انتخاب‌شده: انتخاب شده قبل از یک رویداد یا زمان خاص.
preciation
قدردانی: احساس یا نشان دادن ارزش و قدردانی به خاطر کاری که انجام شده است.
precyclone
پیش‌طوفان: مرحله‌ای که قبل از وقوع طوفان شدید پیش می‌آید.
precyclonic
پیش‌طوفانی: مربوط به شرایطی که قبل از ظهور طوفان رخ می‌دهد.
precide
پیش‌فراهم کردن: فراهم کردن یا آماده کردن چیزی قبل از وقوع یا شروع آن.
precieuse
این واژه به معنی چیزی با ارزش و گرانبها است.
precieux
این واژه به معنای باارزش و مهم است.
precinction
این واژه به معنی دقت و وضوح در انجام کارها است.
precinctive
این واژه به معنی اقدامات احتیاطی و پیشگیرانه است.
precynical
این واژه به معنی بدبینی قبل از وقوع یک موقعیت یا رویداد است.
preciosities
این واژه به معنای اشیاء بسیار نفیس و ارزشمند است.
preciouses
اشیای قیمتی، چیزهایی که به خاطر ارزش و زیبایی خاص خود بسیار مهم و ارزشمند هستند.
preciously
به طرزی که حاکی از ارزش و اهمیت زیاد باشد، با احتیاط و دقت.
preciousness
کیفیت یا حالت گرانبها بودن، ارزش زیاد یا اهمیت یک چیز.
precipe
خلاصه یا چکیده‌ای از اطلاعات یا محتویات یک متن.
precipes
چکیده‌های متعدد، که می‌توانند اطلاعات مهمی را ارائه دهند.
precipiced
حالت یا توصیف جایی که شامل پرتگاه و شیب تند باشد.
precipitability
قابلیت بارش، به میزان و احتمال بارش باران در شرایط جوی گفته می‌شود.
precipitable
قابلیتی که نشان دهنده امکان بارش باران یا برف است.
precipitance
سریع بودن یا شدت در وقوع یک واکنش یا پدیده خاص.
precipitancies
مواردی که نمایانگر وقوع سریع یک پدیده یا وضعیت خاص هستند.
precipitantly
عمل کردن یا تصمیم‌گیری به طوری که بدون تفکر و با شتاب باشد.
precipitantness
کیفیت یا حالت سریع بودن یا شتاب گرفتن در شرایط خاص.
precipitatedly
به معنای عمل کردن یا تصمیم گرفتن بدون فکر و به سرعت.
precipitately
به معنای اقدام یا تصمیم‌گیری ناگهانی و سریع.
precipitateness
به معنای عمل یا اقدام سریع و بی‌احتیاط.
precipitative
به معنای مربوط به یا ناشی از شتاب و بی‌فکری.
precipitatousness
به معنای کیفیت شتاب و عدم احتیاط.
precipitinogen
به معنای ماده‌ای که موجب تولید پیش سیتین می‌شود.