reporterism
خبرنگاری، سبکی از روزنامه‌نگاری که به اجرای دقیق و منصفانه اخبار توجه می‌کند.
reportership
سمت یا حرفه خبرنگاری، اشاره به جایگاه یک خبرنگار در تولید اخبار.
reportingly
از نظر گزارش، استفاده شده برای اشاره به نحوه گزارش اخبار.
reportion
تقسیم و توزیع یا تخصیص موارد مختلف در یک زمینه خاص.
reportorially
به شیوه‌ای که در آن مطالب به صورت گزارش تنظیم می‌شود.
reposedly
به طور آرام و بدون تشنج.
reposedness
حالت یا ویژگی آرامش و سكون.
reposefully
به شیوه‌ای که آرامش و سكون را نشان می‌دهد.
reposefulness
ویژگی یا حالت آرامش و سكون.
reposer
استراحت کردن، به معنای استراحت و آرامش یافتن، بخصوص بعد از فعالیت و کار سخت.
reposers
افرادی که استراحت می‌کنند، لازم به ذکر است که این کلمه بیشتر به گروهی از افراد اشاره دارد که به استراحت نیاز دارند.
reposit
دوباره قرار دادن یا ثبت دوباره چیزی، معمولاً برای سازماندهی اطلاعات استفاده می‌شود.
repositary
مخزن، محلی برای نگهداری و ذخیره اطلاعات و منابع متفاوت.
reposited
قراردادن دوباره، به معنای برگشت دادن یا برگرداندن چیزی به محل اصلی خود.
repositing
عمل دوباره قرار دادن یا برگرداندن چیزی، عمدتاً در زمینه سازماندهی اطلاعات.
repositor
repositor، جایی که اشیاء یا اطلاعات در آن ذخیره می‌شود.
reposits
reposits، عمل واریز کردن یا ذخیره‌سازی چیزی.
reposoir
reposoir، جایی که برای تجلیل یا تقدیر از چیزی تزئین می‌شود.
repostpone
repostpone، به تعویق انداختن مجدد یک رویداد.
repostponed
repostponed، رویداد یا جلسه‌ای که به تعویق افتاده بود، دوباره به تعویق افتاده است.
repostponing
repostponing، به تأخیر انداختن دوباره یک کار یا رویداد.
repostulate
دوباره مطرح کردن یک نظریه یا فرض که قبلاً ارائه شده است.
repostulated
شکل گذشته فعل «دوباره مطرح کردن» که به معنی دوباره بیان یا اثبات یک نظریه است.
repostulating
عمل دوباره مطرح کردن یک نظریه یا فرض و تغییر یا بهبود آن.
repostulation
فرایند دوباره مطرح کردن یک نظریه یا فرض، به ویژه در زمینه علمی.
reposure
حالت آرامش و استراحت که مستلزم رهایی از فشارها و تنش‌هاست.
repound
عمل کوبیدن یا فشردن مجدد یک ماده، به ویژه در فرآیندهای ساخت.
repour
دوباره ریختن مایعات به ظرف یا لیوان دیگر، معمولاً برای تازه کردن یا بهبود کیفیت.
repoured
فعل گذشته دوباره ریختن، اشاره به عملی که قبلاً انجام شده است.
repouring
فعل متناسب با عمل دوباره ریختن، که در حال حاضر در حال انجام است.
repours
فعل حال ساده برای عمل دوباره ریختن که به صورت مکرر انجام می‌شود.
repouss
تکنیکی در هنر فلزکاری که در آن با کلاهک زنی و فشار دادن به فلز، طراحی ایجاد می‌شود.
repoussage
فرایند یا تکنیک ریپوسه که برای ایجاد طرح‌های برجسته بر روی فلز استفاده می‌شود.
repousses
پس زدن به معنی فضایی دادن به گیاهان یا اشیاء برای رشد یا گسترش است.
repowder
پودر کردن دوباره به معنای تبدیل مجدد ماده‌ای به حالت پودر است.
repower
دوباره توانمند کردن به معنای بهبود یا به روز کردن یک منبع انرژی است.
repowered
دوباره توانمند شده به معنای به‌روزرسانی یا تغییر یک منبع انرژی به منظور افزایش کارآیی است.
repowering
عمل دوباره توانمند کردن به معنای به‌روزرسانی یا افزایش کارایی یک منبع انرژی یا تجهیزات است.
repowers
عمل دوباره توانمند کردن به معنی افزایش توان یا کارآیی وسایل یا سیستم‌ها این است.
repps
تعداد دفعات تکرار یک حرکت ورزشی در یک ست، برای تقویت عضلات.