ringle
نوعی لوازم جانبی که معمولاً در زین یا دیگر تجهیزات اسبسواری استفاده میشود.
ringlead
رهبری یک گروه یا فعالیت، فرد مسئول و هدایت کننده در یک سازمان یا پروژه.
ringleaderless
بغیر از رهبری یا هدایت کننده، اشاره به حالتی دارد که در آن هیچ کس به صورت رسمی در حال رهبری نیست.
ringless
به معنای بدون حلقه، به ویژه در مورد جواهرات یا اشیای دائر شکل.
ringlety
دارای ویژگیهای حلقهای یا ساختاری مشابه حلقه.
ringmaker
شخصی که حلقه میسازد و از مهارتهای خاصی برای ایجاد طرحهای زیبا استفاده میکند.
ringmaking
فرآیند ساخت حلقهها که شامل تکنیکها و هنرهای مختلف است.
ringman
شخصی که در زمینه جواهرسازی و به خصوص حلقهسازی فعالیت میکند.
ringsail
نوعی بادبان یا سازه که به تثبیت قایق کمک میکند.
ringsider
شخصی که در اطراف رینگ یا میدان مسابقه قرار دارد و به رقابتها نظارت میکند.
ringstick
ابزاری که در ساخت حلقهها به کار میرود و برای شکلدهی فلز استفاده میشود.
ringstraked
Ringstraked به معنای داشتن الگوهای خطی بر روی پوست یا پشم است.
ringtailed
Ringtailed به معنای داشتن دمی است که در انتها حلقهای است.
ringtaw
Ringtaw به معنای یک بازی کودکانه با حلقههایی است که به نوبت پرتاب میشوند.
ringtaws
Ringtaws جمع حلقهرنگی است و به بازی یا تجهیزات آن اشاره دارد.
ringtime
Ringtime به زمانی اطلاق میشود که افراد دور هم جمع میشوند تا فعالیت یا بحثی را انجام دهند.
ringtoss
Ringtoss به معنای یک بازی است که در آن حلقهها به سمت هدفی پرتاب میشوند.
ringtosses
بازی حلقه پرتاب، بازیای که در آن تلاش میشود حلقههایی را به سمت اشیاء مشخصی پرتاب کرد تا روی آنها قرار گیرد.
ringwalk
حرکت یک ورزشکار به سمت رینگ قبل از شروع مسابقه، معمولاً با موزیک و تشویق همراه است.
ringwall
دیوار دایرهای شکل که دور یک مکان ساخته میشود تا از آن در برابر حملات محافظت کند.
ringwise
به شیوهای که در آن اشیاء یا اطلاعات به شکل دایرهای مرتب شدهاند.
ringworms
عفونت قارچی که باعث بروز دایرههای قرمز و خارشدار روی پوست میشود.
rinka
یک نوع رقص یا فعالیت اجتماعی که در جمعهای عمومی معمولاً انجام میشود.
rinker
رینکر، وسیلهای برای نگهداری یا سرو نوشیدنیها، معمولاً در مهمانیها یا اجتماعات.
rinkite
رینکیت، به معنای بررسی و اصلاح هر چیزی، به ویژه در زمینههای تحصیلی یا کاری.
rinncefada
رینسفدا، اشاره به یک رویداد یا شیء خاص که توجه زیادی جلب کرده است.
rinneite
رینایت به معنای تغییر یا اصلاح یک برنامه یا زمانبندی.
rinner
رینر، شخصی که دیر به موقعیتی میرسد.
rinning
رینینگ، عمل دویدن یا راه رفتن سریع بهمنظور تناسب اندام.
rins
آبکشی، فرایند شستن یا پاک کردن چیزی با آب، به ویژه برای حذف آلودگی یا مواد اضافی.
rinsable
قابل آبکشی، به چیزی اشاره دارد که میتوان آن را با آب شسته و پاک کرد.
rinser
آبکشی، ابزاری که برای آبکشی و حذف مواد شستشو از اشیاء استفاده میشود.
rinsers
آبکشیها، ابزار یا دستگاههایی که برای آبکشی و تمیز کردن اشیاء استفاده میشوند.
rinsible
قابل آبکشی، اشاره به مواد یا اشیائی که میتوان آنها را با آب شست.
rinsings
آبکشیها، موادی که پس از آبکشی از یک شیء جدا میشوند، معمولاً شامل آب و مواد شوینده.
rynt
رینت، نوعی پارچه مقاوم که برای دوخت لباسها و وسایل مختلف استفاده میشود.
rinthereout
خروج از یک مکان بهخصوص به روشی سریع و غیر معمول.
rintherout
خروج از یک مکان به شیوهای سریع و بدون انتظار.