russianist
روس‌نگار، کسی که به تحقیق و مطالعه در مورد فرهنگ و زبان روسی می‌پردازد.
russianization
روس‌گرایی، فرآیندی است که در آن یک فرهنگ یا زبان به سمت عناصر فرهنگی و زبانی روسی تغییر می‌کند.
russification
روس‌گرایی، فرآیندی است که در آن زبان و فرهنگ روسی ترویج و زبان‌ها و فرهنگ‌های محلی سرکوب می‌شوند.
russificator
روس‌گرایار، ابزاری یا مکانیزمی است که فرآیند روس‌گرایی را تسهیل می‌کند.
russifier
روس‌گرایار، کسی یا چیزی است که باعث می‌شود ویژگی‌های روسی در یک فرهنگ یا جامعه پذیرفته شوند.
russine
روسین، فردی که به فرهنگ روسی علاقه‌مند است و آن را دنبال می‌کند.
russism
روس‌گرایی، ایدئولوژی یا گرایشی به سمت تأثیرات و سنت‌های روسی.
russniak
روس‌ناک به معنای شخصی است که به عنوان نماینده یا کلیشه منفی در نظر گرفته می‌شود.
russolatry
روس‌پرستی، عشق و احترام افراطی به فرهنگ یا جامعه روسی.
russolatrous
روس‌پرستانه، به معنای وابستگی یا تحسینی است که به طور افراطی به فرهنگ روسی داده می‌شود.
russomania
روسومانیا، نوعی اشتیاق یا وابستگی افراطی به عناصر و فرهنگ روسی.
russomaniac
شخصی که به شدت به روسیه و فرهنگ آن علاقمند است.
russomaniacal
ویژگی یا شوقی که به شدت به روسیه وابسته است.
russophilism
حرکتی که به عشق و احترام به روسیه و فرهنگ آن اشاره دارد.
russophilist
شخصی که به فرهنگ و مردم روسیه عشق می‌ورزد و از آن حمایت می‌کند.
russophobiac
شخصی که از روس‌ها یا فرهنگ روسی می‌ترسد یا به شدت آنها را رد می‌کند.
russophobism
نگرش یا رفتار منفی و بیزاری از روس‌ها و فرهنگ روسی.
russophobist
راسوفوبیست به فردی اطلاق می‌شود که دارای احساسات منفی و خصمانه نسبت به روس‌ها و فرهنگ روسی است.
russud
راسود به یک روش یا سیستم خاص آموزشی و تمرینی مرتبط با فرهنگ و شیوه‌های روسیه اشاره دارد.
rustable
زنگ‌زده‌شدنی به موادی اطلاق می‌شود که ممکن است در شرایط خاص به زنگ‌زدگی دچار شوند.
rustful
زنگ‌زده به ابزاری اشاره دارد که به دلیل قرارگیری در شرایط نامناسب دچار زنگ‌زدگی شده است.
rustyback
زنگ‌زده به صندلی یا مبلمانی اطلاق می‌شود که قسمت پشتی آن دچار زنگ‌زدگی شده است.
rustical
روستایی به ویژگی‌ها و عناصر مربوط به روستایی بودن اشاره دارد و غالباً با سادگی و طبیعی بودن ارتباط دارد.
rustically
به طور روستایی، به شیوه‌ای که به روستاها و سادگی آنها مربوط می‌شود.
rusticalness
کیفیت یا حالت روستایی بودن، سادگی و دوری از پیچیدگی‌های زندگی شهری.
rusticanum
اصطلاح علمی که به حدی از طبقه‌بندی گیاهان اشاره دارد.
rustication
فرایند یا تکنیک ایجاد بافت خشن بر روی سنگ‌ها یا مصالح ساختمانی.
rusticator
افرادی که به زندگی روستایی یا طبیعت علاقه‌مند هستند.
rusticators
جمعی از افرادی که به زندگی روستایی علاقه‌مند هستند.
rusticial
روستایی، مربوط به زندگی یا محیط روستایی، به خصوص در زمینهٔ طراحی و معماری.
rusticism
روستایی‌گرایی، تمایل به نمایان کردن زندگی و زیبایی‌های روستایی در هنر و ادبیات.
rusticity
ساده‌زیستی و سادگی زیبایی‌هایی که به زندگی روستایی مربوط می‌شود.
rusticities
جمع واژهٔ روستایی، اشاره به ویژگی‌های دقیق و خاص از زندگی روستایی.
rusticize
به روستایی تبدیل کردن، افزودن عناصری که حس زندگی روستایی را ایجاد کنند.
rusticly
به شکل روستایی، به طرز ساده و طبیعی.
rusticness
ساده‌گرایی به معنی کیفیت و حالت طبیعی و ناچیز است که معمولاً به شیوه‌ها و سبک‌های زندگی روستایی اشاره دارد.
rusticoat
کلاهی ساده و سنتی که معمولاً از الیاف طبیعی تهیه می‌شود.
rusticum
rusticum به ویژگی‌ها یا سبک‌هایی اشاره دارد که با زندگی روستایی یا طبیعت در ارتباط است.
rusticwork
کارهای هنری یا صنایع دستی که سبک روستایی را نمایش می‌دهند.
rustyish
ظاهری شبیه به زنگ‌زدگی، معمولاً به اشیاء قدیمی یا فرسوده اطلاق می‌شود.