sylvanity
سِلوانیتی به معنای ویژگی‌ها و خصوصیات جنگلی و طبیعی است که نشان‌دهنده ارتباط با طبیعت و زیبایی‌های آن می‌باشد.
sylvanitic
سِلوانیتیک به معنای ویژگی‌هایی است که به جنگل یا جنگل‌زاری تعلق دارد و نشان‌دهنده زیبایی‌های طبیعی می‌باشد.
sylvanize
سِلوانیزه کردن به معنای افزودن عناصر طبیعی مانند درختان و گیاهان به یک مکان برای ایجاد فضای جنگلی است.
sylvanly
سِلوانی به معنای به روشی طبیعی و جنگلی بیان شدن یا عمل کردن است.
silvanry
سِلوانری به معنای ویژگی‌ها و خصوصیات جنگلی یک منطقه است که معمولاً شامل تنوع زیستی و زیبایی‌های طبیعی می‌شود.
sylvanry
سِلوانری به ویژگی‌ها و زیبایی‌های مربوط به جنگل و زندگی داخل آن اشاره دارد.
silvans
سیلوان‌ها، گروهی از انسان‌ها یا موجودات خیالی هستند که معمولاً در جنگل‌ها زندگی می‌کنند و به طبیعت وابسته‌اند.
sylvans
سیلوان‌ها، موجودات خیالی مشابه به سیلوان‌ها، معمولاً در افسانه‌ها و ادبیات درختان و جنگل‌ها و مرتبط با طبیعت دیده می‌شوند.
silvanus
سیلوانوس، خدای جنگل‌ها و روستاها در اسطوره‌های روم باستان، الهه‌ای که مراقب طبیعت و سبزی بود.
silvas
سیلواس، ممکن است اشاره‌ به نوعی از درختان یا گیاهانی داشته باشد که رنگ‌های زیبا و زنده دارند.
sylvas
سیلواس، به گیاهان یا درختانی گفته می‌شود که معمولاً در محیط‌های مرطوب و سرسبز رشد می‌کنند.
sylvate
سیلویت، اصطلاحی در گیاه‌شناسی که به ویژگی‌ها یا ترکیبات خاص گیاهان اشاره دارد.
sylvatical
مربوط به جنگل یا جنگل‌نشین، اشاره به ویژگی‌ها و موجودات مرتبط با جنگل‌ها دارد.
silvendy
مربوط به جنگل یا جنگل‌نشین، توصیف کننده ویژگی‌های طبیعی جنگل است.
silverbeater
شخصی که با نقره کار می‌کند و آن را به اشکال مختلف تبدیل می‌کند.
silverbelly
نوعی ماهی که شکمی نقره‌ای دارد، معمولاً در آب‌های شیرین یافت می‌شود.
silverbiddy
نوعی ماهی کوچک آب شیرین که معمولاً در نواحی متراکم زندگی می‌کند.
silverbill
پرنده‌ای کوچک با منقاری نقره‌ای که در برخی مناطق یافت می‌شود.
silverboom
افزایش ناگهانی و شدید قیمت نقره در بازار.
silverbush
نوعی گیاه که معمولاً در مناطق خشک و شنی رشد می‌کند.
silverer
فردی که با نقره کار می‌کند و اشیاء زیبایی می‌سازد.
silverers
گروه افرادی که با نقره کار می‌کنند.
silverfin
نوعی ماهی با فلس‌های نقره‌ای و درخشان.
silverhead
نوعی پرنده که به خاطر سر نقره‌ای‌اش شناخته می‌شود.
silverier
نقره‌ای‌تر به معنای داشتن رنگ یا ظاهر نقره‌ای بیشتری نسبت به دیگری است.
silveriest
نقره‌ای‌ترین به معنای داشتن بیشتر از تمام موارد دیگر رنگ یا ظاهر نقره‌ای است.
silverily
به شکل نقره‌ای، به معنای درخشندگی یا کیفیتی که به نقره شباهت دارد.
silveriness
نقره‌ای بودن به معنای ویژگی یا کیفیت نقره‌ای دارد.
silverise
نقره‌ای کردن، به فرآیند اضافه کردن رنگ یا عنصر نقره‌ای به چیزی اشاره دارد.
silverised
نقره‌ای شده، به فرآیند تبدیل چیزی به حالت نقره‌ای اشاره دارد.
silverish
دارای رنگی نزدیک به نقره، معمولاً به توصیف رنگ‌ها و اجسام براق اشاره دارد.
silverising
عملیه تبدیل یا پوشش دادن یک سطح به نقره، به منظور افزایش زیبایی یا حفاظت.
silverite
معدنی نادر که حاوی نقره است و در کاربردهای صنعتی استفاده می‌شود.
silverize
عمل نقره‌ای کردن، به خصوص در زمینه افزایش کیفیت بازتاب یا زیبایی.
silverized
توصیف شیء که تحت عمل نقره‌ای قرار گرفته است و عموماً به زیبایی آن افزوده است.
silverizer
ابزاری یا دستگاهی که برای نقره‌ای کردن سطوح استفاده می‌شود.
silverizing
نقره‌ای کردن، فرایندی است که در آن یک سطح به رنگ نقره‌ای در می‌آید و یا با نقره پوشانده می‌شود.
silverleaves
گیاهان یا برگ‌هایی که رنگ نقره‌ای دارند و در باغبانی استفاده می‌شوند.
silverless
بدون نقره، به محصول یا طراحی‌هایی اطلاق می‌شود که نقره ندارند.
silverly
به ویژگی یا کیفیت چیزی از جنس نقره یا شبیه به نقره اشاره دارد.