subspirally
زیرمارپیچی، به صورت مارپیچ در زیر به حرکت درآمدن، به‌ویژه در توصیف مسیر یا شکل.
subsplenial
زیر طحالی، اشاره به ناحیه یا ساختار زیر طحال در آناتومی.
subspontaneous
زیر خودجوش، به حالت یا شرایطی اشاره دارد که به‌طور طبیعی و بدون برنامه‌ریزی قبلی به وجود می‌آید.
subspontaneously
زیر خودجوش، به صورت طبیعی و بدون برنامه‌ریزی قبلی به وقوع پیوستن.
subspontaneousness
زیر خودجوش بودن، ویژگی یا حالت طبیعی و بدون برنامه‌ریزی قبلی یک رویداد یا عمل.
subsquadron
زیر گروه هوایی، یک بخش یا گروه کوچک‌تر از یک واحد هوایی بزرگ‌تر.
subssellia
سبسیلیا، جنس جدیدی از گیاهان که به تازگی شناخته شده است و در تحقیقات گیاهی استفاده می‌شود.
subst
جایگزین کردن چیزی با چیز دیگر، به ویژه در زمینه‌های دیجیتالی یا نرم‌افزاری.
substalagmite
ستون زیرزمینی، ساختارهای معدنی که از سنگ آهک در غارها تشکیل می‌شوند.
substalagmitic
مربوط به ساختارهای زیرزمینی در غارها که می‌تواند شامل شکل‌گیری‌های خاصی باشد.
substanced
با مواد خاص و معنادار ساخته شده است که اثر و خاصیتی را به آن می‌بخشد.
substanceless
بدون محتوا یا فاقد مفهوم واقعی و عمیق.
substanch
substanch به معنای ماده ای است که در ساخت و یا ترکیب محصولات استفاده می‌شود.
substandardization
زیر استانداردسازی به معنای پایین آوردن معیارهای کیفیت در یک فرایند یا محصول است.
substandardize
زیر استاندارد کردن به معنای کاهش کیفیت و معیارهای استاندارد در یک فرایند است.
substandardized
زیر استاندارد شده به معنای محصولاتی است که کیفیت آنها به طور عمدی کاهش یافته است.
substandardizing
زیر استاندارد کردن اشاره به فرایندی دارد که در آن کیفیت کاهش می‌یابد.
substanially
به معنای به طور قابل توجه یا محسوس است.
substant
تأیید کردن و حمایت از یک ادعا یا نظر به وسیله شواهد و مدارک.
substantia
ماهیت واقعی و اساسی یک موجود یا مفهوم.
substantiability
قابلیت تأیید و اعتبار یک نظریه یا ادعا.
substantiable
قابلیت تأیید و اثبات چیزی به وسیله شواهد و مدارک.
substantiae
ماهیت واقعی و حقیقی چیزها که در مباحث فلسفی بررسی می‌شود.
substantialia
ماهیت اصلی و مهم یک قضیه یا موضوع.
substantialist
موجودیت‌گرا، به‌ویژه در فلسفه، کسی است که به وجود مواد یا واقعیت‌های مستقل اعتقاد دارد.
substantiality
ماهیت قابل توجه ، کیفیت یا وضعیت داشتن ارزش یا واقعیت اساسی.
substantialization
موجودیت‌بخشی، فرآیند تبدیل یک مفهوم یا ایده غیرعینی به یک شکل عینی و مشخص.
substantiallying
موجودیت بخشیدن به معنای ارائه و توضیح یک ایده به‌گونه‌ای است که ملموس و قابل فهم باشد.
substantialness
ماهیت قابل توجه به ویژگی داشتن اهمیت و واقعیت اشاره دارد.
substantiatable
قابلیت موجودیت پیدا کردن، به ویژگی یک ایده یا مفهوم اشاره دارد که می‌تواند با شواهد و دلایل عینی پشتیبانی شود.
substantiation
توجیه، اثبات یک ادعا یا نظریه با شواهد و مدارک.
substantiations
جمع توجیه، به معنای ارائه شواهد یا مدارک متعدد برای پشتیبانی از یک ادعا.
substantiative
توجیهی یا مؤثر، به معنای ارائه دلیل و شواهد قوی برای حمایت از یک ادعا.
substantiator
توجیه‌گر، شخص یا چیزی که شواهد و دلایل را برای پشتیبانی از یک ادعا ارائه می‌دهد.
substantify
توجیه کردن، ارائه مدارک و شواهد برای اثبات یا تأیید یک ادعا.
substantious
معنادار، دارای اهمیت و وزن واقعی، به منشأی معتبر اشاره دارد.
substantival
اسم‌گرا، مربوط به کلمات یا عبارات که مانند اسم عمل می‌کنند.
substantivally
به صورت اسم‌گرا و از نظر نحوی به عنوان اسم عمل کردن.
substantiveness
کیفیت یا حالت داشتن محتوا و معنای واقعی؛ تاثیرگذار بودن.
substantivity
کیفیت یا ویژگی داشتن یک ادعا یا مفهوم روشن و واقعی.