movable
قابل جابهجایی، به چیزی اشاره دارد که میتوان آن را به راحتی جابهجا کرد.
movable-doh
موویبلدو، نوعی گل بازی یا خمیری که قابل شکلگیری و جابجایی است.
movable feast
جشنواره متحرک، به رویدادی یا مکانهایی اشاره دارد که در آن تجربهها و لذتها به طور مداوم در حال تغییر هستند و ممکن است به جاهای مختلف منتقل شوند.
movant
حرکتکننده، به فردی اشاره دارد که در یک پروسه قضایی یا حقوقی درخواستی را به دادگاه ارائه میدهد.
move along
حرکت کنید، به افرادی که در صف یا در وضعیت شلوغی هستند دلالت دارد.
move aside
کنار رفتن، به منظور ایجاد فضایی برای دیگران یا جلوگیری از موانع.
move away
دور شدن، به معنای ترک کردن یک مکان یا موقعیت، معمولاً برای تغییر یا بهبودی.
move in
به معنای ورود به یک مکان به منظور زندگی کردن است.
move in on
به معنای نزدیک شدن به چیزی یا کسی برای گرفتن یا کنترل آن است.
moveless
به معنای بیحرکت و بدون تحرک است.
move off
به معنای ترک کردن یا جدا شدن از یک مکان خاص.
move on
به معنای ادامه دادن به زندگی و فراموش کردن گذشته.
move out
به معنای ترک کردن یک مکان به عنوان محل زندگی.
mover
کسی که وظیفه جابجایی و حمل و نقل اشیاء را بر عهده دارد.
move with the times
با زمان پیش رفتن به معنای انطباق با تغییرات و تحولات جدید در جامعه یا تکنولوژی است.
movie camera
دوربین فیلمبرداری دستگاهی است که برای ضبط فیلمهای سینمایی استفاده میشود.
movie director
کارگردان فیلم شخصی است که مسئول هدایت و مدیریت تولید یک فیلم میباشد.
movie film
فیلم سینمایی نوعی فیلم است که برای تولید آثار سینمایی به کار میرود.
moviegoer
تماشاچی فیلم شخصی است که به طور منظم به تماشای فیلمها میرود.
moviemaker
سازنده فیلم، فردی که فیلمها را تولید میکند یا کارگردانی میکند.
moviemaking
فرایند تولید یک فیلم، شامل نوشتن فیلمنامه، فیلمبرداری و ویرایش.
movie mogul
شخصی که در صنعت فیلم بسیار موفق است و غالباً کنترل زیادی بر روی پروژههای بزرگ دارد.
movies-on-demand
سیستمی که در آن بینندگان میتوانند فیلمها را به دلخواه خود درخواست کنند و تماشا کنند.
movie star
شخصی که به خاطر بازی در فیلمها بسیار معروف و محبوب است.
movie theatre
سینما، محلی برای تماشای فیلم که معمولاً دارای صندلیهای متعدد و یک یا چند صفحه نمایش است.
moving average
میانگین متحرک، روشی در آمار برای تحلیل دادهها با استفاده از میانگین دادههای اخیر به منظور کاهش نوسانات.
moving-coil
سیم پیچ متحرک، نوعی از بلندگو که در آن یک سیم پیچ در یک میدان مغناطیسی حرکت میکند و صدا تولید میکند.
movingly
به طرز احساسی، به شکلی که احساسات ر ا برجسته میکند.
moving pavement
پیادهروی متحرک، نوعی از پیادهرو که در آن کف به حرکت درمیآید تا افراد را به محلهای مختلف منتقل کند.
moving picture
تصاویر متحرکی که به صورت متوالی نمایش داده میشوند و احساس حرکت را ایجاد میکنند. این واژه معمولاً به فیلمها اشاره دارد.
moving staircase
پلهای که به طور مداوم در حال حرکت است و مردم را از یک سطح به سطح دیگر میبرد.
moving van
وسیله نقلیهای بزرگ که برای حمل وسایل خانه و جابهجایی افراد طراحی شده است.
moving violation
هرگونه تخلف از قوانین ترافیکی در حین حرکت خودرو، مانند سرعت غیرمجاز یا عدم رعایت چراغ راهنما.
moviola
دستگاه ویرایش فیلم که امکان مشاهده و ویرایش تصاویر متحرک را به ویرایشگران میدهد.
mow down
مفهوم خاصی برای زدن یا از بین بردن یا کشتن با سرعت و شدت دارد.
mower
ابزاری برای کوتاه کردن علفها و چمنها.
mowing
عمل کوتاه کردن علفها و چمنها به ویژه با استفاده از ماشین چمنزنی.
mown
حالت گذشته و گذشتهی participle فعل mow یعنی کوتاه کردن چمن.
mox
نام یک گیاه دارویی با خواص درمانی خاص.
moxa
یک ماده گیاهی که در طب سنتی برای درمان استفاده میشود.
moxibustion
موضعگذاری، یک روش درمانی سنتی که در آن از علف موقی یا مواد مشابه برای گرم کردن نقاط خاصی از بدن استفاده میشود.
moxie
عزم و اراده، شجاعت و توانایی ریسک کردن و عمل کردن در شرایط دشوار.
moygashel
مویگاشل، یک روستای کوچک در ایرلند شمالی که به خاطر تاریخ و مناظر طبیعیاش شناخته شده است.
mozambican
موزامبیکی، وابسته به کشور موزامبیک یا فرهنگ و سنتهای آن.
mozarabic
موزاربیک، مرتبط با فرهنگ و زبانهایی که در زمان حاکمیت مسلمانان در شبهجزیره ایبری وجود داشت.