aponogetonaceous
صفتی برای توصیف گیاهانی که متعلق به خانواده آپونوگتوناسه هستند.
apoop
کلمه‌ای عامیانه برای توصیف وضعیت نامرتب یا شلوغ.
apopemptic
به وداعی اشاره دارد که برای مختومه کردن یک ارتباط استفاده می‌شود.
apopenptic
آپوپنتیک به حالتی اشاره دارد که در آن فرد قادر به پذیرش و تطابق با تغییرات و نااطمینانی‌ها است.
apopetalous
آپواپتالیوس به گیاهانی اطلاق می‌شود که دارای برگ‌های بزرگ و جلب‌کننده هستند.
apophantic
آپوفانتیک به بیاناتی اشاره دارد که تأثیر عمیق و معانی پیچیده‌ای دارند.
apophasis
آپوفاسیس به تکنیکی اشاره دارد که در آن گوینده موضوعی را بیان نمی‌کند اما به طور غیرمستقیم به آن اشاره می‌کند.
apophyeeal
آپوفیئال به طرح‌ها یا ساختارهایی اطلاق می‌شود که به عواطف و ارتباطات روحی اشاره دارند.
apophyge
آپوفیژ به ناحیه خاصی در گلدان یا ظرف اشاره دارد که به دو قسمت اصلی آن متصل می‌شود.
apophyges
آپوفیج‌ها، ساختارهای خاصی هستند که در بعضی گیاهان برای شناسایی و طبقه‌بندی استفاده می‌شوند.
apophylactic
ویژگی‌هایی که به جلوگیری از بیماری‌ها یا آسیب‌ها کمک می‌کند.
apophylaxis
فرآیند یا عمل جلوگیری از بروز بیماری یا عارضه.
apophyllous
گیاهانی که فاقد برگ هستند و به طور خاص به محیط خود سازگار شده‌اند.
apophis
سیارک خاصی که در مدار نزدیک به زمین قرار دارد و دارای توجهات زیادی از طرف دانشمندان است.
apophysary
مواردی که به آپوفیزها مربوط می‌شوند و در تحقیقات علمی مورد بررسی قرار می‌گیرند.
apophysate
آپوفیست، نوعی بافت استخوانی که در نواحی خاصی از بدن شکل می‌گیرد، معمولاً در نزدیکی مفاصل یا نواحی که تحت تأثیر فشار زیادی هستند.
apophyseal
آپوفیزال مربوط به مفاصل یا نواحی استخوانی است که انتهای استخوان‌ها به یکدیگر متصل می‌شوند.
apophysial
آپوفیزال مرتبط با مناطق خاص استخوان که برای رشد و اتصال بافت‌های دیگر حیاتی است.
apophysitis
آپوفیزیت، التهاب ناحیه آپوفیز در استخوان است که معمولاً به دلیل فشار و استفاده بیش از حد ایجاد می‌شود.
apophlegm
آپوفلم به حالتی اشاره دارد که در آن مخاط غلیظ در قسمت‌های مختلف سیستم تنفسی وجود دارد.
apophlegmatic
آپوفلماتیک به حالتی اشاره دارد که در آن خلط در بدن کم یا موجود نیست.
apophlegmatism
آپوفلگماطیسم به معنای آرامش و عدم اضطراب در موقعیت‌های دشوار است.
apophony
تغییر در صداهای حروف صدادار در اشکال مختلف کلمات مرتبط.
apophonia
اختلالی در گفتار که در آن تلفظ واژه‌ها با مشکل مواجه می‌شود.
apophonic
ویژگی‌هایی در زبان که به تغییرات صداهای حروف صدادار مرتبط است.
apophonies
تغییرات صداهای حروف صدادار در زبان که به اشکال مختلف واژه‌ها مربوط می‌شود.
apophorometer
ابزاری برای اندازه‌گیری و تحلیل صداهای گفتاری.
apophthegmatic
نکته‌ای کوتاه و حکیمانه که حاوی معنا و wisdom است.
apophthegmatical
نوعی بیان یا نوشته که به صورت کوتاه و حکیمانه ارائه می‌شود.
apophthegmatist
شخصی که به بیان نکات و گفته‌های کوتاه و حکیمانه معروف است.
apopyle
فاصله مشخص بین دو بخش در گیاه که جابه‌جایی مایعات در آن انجام می‌شود.
apoplasmodial
عملکردهای بیولوژیکی که بدون مرزهای سلولی انجام می‌شود.
apoplastogamous
روش تولید مثل که در آن ارتباط بین سلول‌ها وجود ندارد.
apoplectical
آپُوپلتیکال، به معنای خشم شدید یا حالت نزدیک به سکته ناشی از خشم و تنش.
apoplectically
آپُوپلتیکال، به طرز شدیداً خشمگین و با حرکتی قوی و ناگهانی.
apoplectiform
آپُوپلتیکال، به معنی شکل و نوعی که به سکته مشکوک است.
apoplectoid
آپُوپلتوئید، به حالتی اشاره دارد که به آپوپکسی شباهت دارد.
apoplex
آپُوپکس، اصطلاحی پزشکی که به حالت سکته اشاره دارد.
apoplexious
آپُوپلکسیوس، به وضعیتی از خشم شدید و نگرانی اشاره دارد.
apoquinamine
آپوکینامین نوعی ترکیب شیمیایی است که در برخی گیاهان وجود دارد و ممکن است خواص دارویی داشته باشد.