backberand
بند پشتی، نوار یا بخش قابل تنظیم در کولهپشتیها برای ایجاد تناسب.
backberend
دوباره بررسی کردن، به معنای بازنگری پیام یا کار برای اطمینان از کیفیت.
backbiter
دندانزن، شخصی که پشت سر دیگران صحبت میکند یا از آنها بدگویی میکند.
backbiters
دندانزنان، افرادی که پشت سر دیگران از آنها بدگویی میکنند.
backbitingly
به طرز دندانزنان صحبت کردن، نقدی منفی درباره دیگران به طور غیرمستقیم.
backblow
فشار بازگشتی، نیرویی که بعد از یک انفجار یا برخورد به عقب میزند.
backboned
دارای ستون فقرات، به عنوان صفتی برای توصیف ویژگی ساختاری.
backbonelessness
عدم وجود مهره به معنی نداشتن شجاعت یا قدرت به چالش کشیدن وضعیت است.
backbrand
برچسب یا علامتی که در پشت یک محصول وجود دارد و معمولاً نشاندهنده برند است.
backbreaker
شغلی یا فعالیتی که به شدت سخت و خستهکننده است.
backcap
کلاهی که در پشت سر قرار میگیرد و معمولاً در ورزش یا در فضای آزاد استفاده میشود.
backchain
زنجیری که در پشت اشیاء برای تأمین امنیت استفاده میشود.
backchats
صحبتی یا جوابی در مقابل دستور یا درخواست که معمولاً نشاندهنده عدم احترام است.
backcourtman
بازیکن خط پشتی، شخصی در تیمهای ورزشی است که عمدتاً در خط دفاعی در بخش عقب زمین بازی میکند.
backen
تقویت کردن یا حمایت کردن از چیزی به منظور افزایش استحکام یا اعتبار.
backened
حمایت شده یا تقویت شده، اشاره به چیزی دارد که با منابع یا حمایتهای اضافی استحکام یافته است.
backening
فرآیند تقویت یا حمایت از یک ساختار یا ایده، به منظور افزایش قدرت یا اعتبار آن.
backet
سبد، ظرفی است که معمولاً برای حمل وسایل یا غذا استفاده میشود.
backfall
افتادن به عقب، حرکتی است که در آن فرد به سمت عقب سقوط میکند، معمولاً در ورزش یا تمرینات بدنی.
backfatter
پشتی اضافی که معمولاً به وسایل خواب یا نشیمن متصل میشود تا حمایت بیشتری ارائه کند.
backfields
مناطق پشت یک مکان، معمولاً در کشاورزی یا زمینهای بازی مورد استفاده قرار میگیرد.
backfiller
موادی که برای پر کردن فضاهای خالی در ساخت و ساز یا باغبانی استفاده میشوند.
backflap
بخشی از جلد یا بستهبندی که به عقب تا میشود و ممکن است اطلاعاتی را ارائه دهد.
backflash
پدیدهای در عکاسی یا نورپردازی که نور از پشت سوژه به سمت دوربین میتابد و اثرات ویژهای ایجاد میکند.
backflowing
جریانی از آب که به جای حرکت به جلو، به سمت عقب برمیگردد.
backfold
تا زدن به عقب، نوعی از تکنیک تا زدن کاغذ که در هنر اوریگامی به کار میرود.
backframe
قاب پشتی، چارچوبی که در پشت یک شیء یا اثر هنری قرار میگیرد.
backfriend
دوست پشتیبان، فردی که در پشت به شما حمایت میکند و در زمانهای سخت کنارتان است.
backfurrow
شیار پشتی، خط عمیق در خاک که ناشی از شخم زدن است و کاربردهای کشاورزی دارد.
backgame
بازی پشتی، بازیای که در آن از استراتژیهای خاص برای پیشبرد اهداف استفاده میشود.
backgeared
دنده عقب خور، به وضعیتی اشاره دارد که در آن ابزار یا وسیلهای به طور خاص برای استفاده در شرایط خاص طراحی میشود.
backhandedly
به طریقی غیرمستقیم و گاهی ناخواسته، تحسین یا انتقاد کسی را بیان کردن.
backhandedness
نوعی گفتار یا برخورد که به صورت غیرمستقیم و کنایهآمیز است و ممکن است تحسین یا انتقاد را شامل شود.
backhatch
دریچه یا بازشو در قسمت پشتی یک وسیله، معمولاً برای دسترسی به فضای داخلی یا بار.
backhaul
انتقال دادهها یا کالاها از یک نقطه به نقطه دیگر، معمولاً به سمت مرکز یا منبع.
backhauled
عمل انتقال دادهها یا کالاها به سمت عقب، به نقطهای مرکزی یا اصلی.
backhauling
فرایند انتقال دادهها یا کالاها به سمت عقب برای مقاصد مختلف.
backhauls
بازگشت بار به نقطهی شروع یا برای بارگیری مجدد، معمولاً در حمل و نقل استفاده میشود.
backhooker
فرد یا تکنیکی که در کشتی یا ورزشهای مشابه از حالت بک هوک برای کنترل حریف استفاده میکند.