filibusterous
سبک سخنرانی که به منظور ایجاد تأخیر در تصویب یک لایحه یا قانونی طولانی و پیچیده باشد.
filibustrous
به وصف حالتی اطلاق میشود که مملو از سخنرانیهای طولانی و بیپایان باشد.
filical
به جنبههایی از گیاهان اشاره دارد که مربوط به سرخسها و برگهای آنها است.
filicales
به دستهای از گیاهان که شامل سرخسها و وابستگان آنها میباشد، اشاره دارد.
filicauline
به جنبههای ساختاری سرخسها اشاره دارد که به رشد و توسعه آنها مربوط میشود.
filices
به کل انواع سرخسها اشاره دارد.
filicic
فیلیسیك، مربوط به خانواده یا نوع خاصی از گیاهان که برگهای آنها شبیه سرخس است.
filicidal
فیلیسیدال، اشاره به موادی که قادر به کشتن گیاهان سرخس هستند.
filiciform
فیلیسیفرم، اشاره به چیزی با شکل و ظاهر برگها یا ساختارهایی شبیه سرخس.
filicin
فیلیسین، یک ترکیب شیمیایی که به طور خاص از گیاهان سرخس استخراج میشود.
filicineae
فیلیسینی، گروهی از گیاهان که شامل خانوادههای مختلف سرخسها میشود.
filicinean
فیلیسینی، اشاره به خصوصیات خاص گیاهان سرخس که آنها را از دیگر گیاهان متمایز میکند.
filicinian
فیلیسینیان، نوعی از گیاهان وابسته به خانواده سرخسها که در مناطق مرطوب رشد میکنند.
filicite
فیلیسیت، نوعی سنگ رسوبی که اغلب شامل سرخسها و گیاهان مشابه است.
filicites
فیلیسیتها، مجموعهای از سنگهای رسوبی دارای فسیلهای گیاهان قدیمی مانند سرخسها.
filicoid
فیلیکویید، اصطلاحی برای توصیف ساختار برگها با ظاهری شبیه به سرخسها.
filicoids
فیلیکوییدها، گیاهانی هستند که دارای ساختاری مشابه سرخسها بوده و در اکوسیستمهای مختلف یافت میشوند.
filicology
فیلیکولوژی، علمی که به مطالعه سرخسها و انواع مرتبط با آنها میپردازد.
filicologist
فیلیکولوژیست به شخصی اطلاق میشود که به مطالعه و تحقیق در مورد سرخسها و خانوادههای مختلف آنها میپردازد.
filicornia
فیلیکورنیا به یک گروه خاص از حشرات اشاره دارد که دارای ویژگیهای منحصر به فرد هستند.
filiety
فیلت به وضعیتی اشاره دارد که در آن بافت یا جنس چیزی نازک و ظریف است.
filiferous
فیلیفر به خاصیتی اطلاق میشود که در آن ساختارهایی به صورت رشتهای و باریک شکل میگیرند.
filiformed
فیلیفرم به ساختارهایی اطلاق میشود که شبیه به رشته یا خُنک هستند.
filigera
فیلیgera به تکنیک هنری اشاره دارد که شامل کار روی فلز با رشتههای نازک است.
filigerous
فیلیگرس، اشاره به ساختار یا شکلی با خطوط نازک و ظریف دارد.
filigrain
فیلیگرین، یک نوع تکنیک هنری است که شامل طراحیهای ظریف و دقیق میباشد.
filigrained
فیلیگرین شده، به معنی وجود طراحیهای ظریف و پیچیده است.
filigrane
فیلیگرانه، به طرحهای ظریف و با جزئیات دقیق اشاره دارد.
filigraned
فیلیگرین شده، به معنای تزئین شده با الگوهای ظریف است.
filigreeing
فیلیگری کردن، به عمل ایجاد طراحیهای ظریف در مواد اشاره دارد.
filigreing
شکلدادن به ورق نازک فلزی به ویژه نقره به صورت پیچیده و هنری.
filii
کلمهای در لاتین برای اشاره به پسران و فرزندان مذکر.
filionymic
واژهای در زبانشناسی که به نامهای خانواده و نسل اشاره دارد.
filioque
عبارتی در الهیات مسیحی که به مفهوم دوگانگی پدر و پسر اشاره دارد.
filipendula
نام یک گیاه دارویی با خواص درمانی که در محیطهای مرطوب رشد میکند.
filipendulous
فیلیپندولوس، به معنای چیزی که به صورت آویزان و با انحنا به پایین میافتد، به ویژه در مورد ریشهها یا شاخهها.
filipiniana
فیلیپینیانا، به مجموعهای از آثار و اشیاء مربوط به فرهنگ و تاریخ فیلیپین اشاره دارد.
filipinization
فیلیپنیسازی، فرآیند سازگاری و گنجاندن عناصر فرهنگی و اجتماعی فیلیپینی در زمینههای مختلف.
filipinize
فیلیپنیسازی، به معنای وارد کردن یا تطبیق عناصر فرهنگ و هویت فیلیپینی در یک موضوع خاص.