frustulose
فرستولوز به معنی وجود ظاهری نرم و تودهای در سطح گیاهان است که به حفظ رطوبت کمک میکند.
frustulum
فرستولوم به معنی یک ساختار کوچک در بعضی از جلبکها است که به آنها شکل و ویژگی میدهد.
frutage
محصول به معنی میوه یا محصولی است که از درختان یا گیاهان به دست میآید.
frutescence
فروتسنس به معنی فرایند رشد گیاهان به شکل درختچهای و تراکم foliage است.
frutescent
فروتسنت به معنی گیاهی است که به شکل درختچهای رشد میکند.
frutex
فروتکس به معنی درختچه یا گیاه کمارتفاع است که به اکوسیستم کمک میکند.
fruticant
فروتیکانت به گیاهانی اطلاق میشود که به صورت بوتهای رشد میکنند و معمولاً در اقلیمهای معتدل دیده میشوند.
fruticeous
فروتیسیوس به ویژگیهای بوتهای و گیاهان مقیاس کوچک اشاره دارد.
frutices
فرودیس به معنا و مفهوم بوتهها و گیاهانی است که در گروههای بزرگتر رشد میکنند.
fruticeta
فروتیکت به ناحیهای در طبیعت اشاره دارد که شامل مجموعهای از گیاهان بوتهای است.
fruticetum
فروتیتوم به مجموعهای از بوتهها و گیاهان در یک منطقه مشخص اشاره دارد.
fruticous
فروتیکوس به ویژگیهای گیاهان بوتهای با مناظر چمنی اشاره دارد.
fruticulose
فرتیکولوز، صفتی که به گیاهان با رشدهای بوتهای و کوچک اشاره دارد.
frutify
میوهبخش کردن به معنای تولید میوه و بار دادن است.
frutilla
فروتیلا، نوعی توت فرنگی که در برخی از کشورها به ویژه در آمریکای لاتین شناخته شده است.
fruz
فروز، اصطلاحی که به گیاهان و گلها اشاره دارد و به زیبایی آنها میافزاید.
frwy
فر وی، به معنی یک جاده بزرگ یا بزرگراه در مناطق شهری.
fsiest
fsiest، صفتی است که به احساسات عمیق و شدید اشاره دارد.
fstore
fstore به معنای فروشگاه است که کالاها و خدمات را به مشتریان عرضه میکند.
fth
fth به معنی پنجمین مورد یا مفهوم است.
fthm
fthm به معنای فصل پنجم یک کتاب یا متن است.
ftncmd
ftncmd یک دستور یا فرمان خاص در محیطهای نرمافزاری است.
ftnerr
ftnerr به معنای خطا یا مشکل در یک سیستم یا نرمافزار است.
fu
فوقالعاده و هیجانزده، اصطلاحی غیررسمی برای ابراز خشم یا ناامیدی.
fuage
سبکی از هنر که فردیت و احساسات را به نمایش میگذارد.
fub
تغییر یا اصلاح یک چیز به شکل جدید.
fubbed
احساس بیاعتنایی یا نادیده گرفتن.
fubbery
خلاقیت و نوآوری در روشهای انجام کارها.
fubby
نرم و گرد، به خصوص در طراحی و شکل.
fubbing
فبینگ، نادیده گرفتن کسی در مکالمه به دلیل توجه به تلفن یا هر چیز دیگر.
fubs
فبها، اشیای کوچک و بیارزش که گاهی جمعآوری میشوند.
fucaceae
فیکاسه، خانوادهای از جلبکهای قهوهای با تنوع بسیار.
fucaceous
فیکاسی، وابسته به خانواده فیکاسه و مرتبط با جلبکهای قهوهای.
fucales
فیکالها، یک رده از جلبکهای دریایی که شامل خانواده فیکاسه هستند.
fucate
فیکات، به ویژگیهایی اطلاق میشود که به جلبکهای قهوهای مربوط میشود.
fucation
فوکیشن، تکنینی که در آن به فرآیندها و ویژگیهای خاصی در زیستشناسی اشاره میشود.
fucatious
فوکاتیوس، صفتی که به ویژگیهای خاص و منحصربهفرد اشاره دارد.
fuchi
فوشی، اصطلاحی برای توصیف زخمهای عمیق و دردناک.
fuchsian
فوکسین، رنگی زنده و شاداب که در محیطها و هنرها استفاده میشود.