گابِل، مالیاتی که بر روی نمک وضع می‌شد و در تاریخ فرانسه به‌طور خاص شناخته شده است.

گابِل شده، به معنای مشمول مالیات یا عوارض خاصی وجود دارد.

گابِل‌من، فردی که در جمع‌آوری مالیات نمک (گابِل) فعالیت می‌کند و معمولاً به‌دلیل رفتار سختگیرانه‌اش شناخته می‌شود.

گابِلر، فردی که مسئولیت جمع‌آوری مالیات یا عوارض را بر عهده دارد.

گابِل‌ها، مالیات‌های وضع‌شده به‌ویژه بر روی نمک، که در تاریخ فرانسه شناخته شده‌اند.

کلمه‌ای که به نوعی قالب یا فرم ادبی اشاره دارد.

کلمه‌ای غیررسمی برای توصیف شخصی که زیاد صحبت می‌کند.

اصطلاحی برای توصیف گدایی که در گذشته به طور آزادانه در مکان‌های مختلف سفر می‌کرد.

کلمه‌ای با معانی خاص در شعر و ادب.

عبارتی غیررسمی برای توصیف گفت‌وگوهای غیرجدی.

نامی که در بسیاری از فرهنگ‌ها رایج است و معمولاً به معنای قدرت و زیبایی است.

گابی، نام فردی که ممکن است به عنوان یک شخص شناخته شود یا به یک مفهوم خاص اشاره کند.

گابی‌ها، جمع گابی، که به نوعی از جانداران اشاره دارد.

گابیوناده، یک نوع حفاظ یا ساختار حفاظتی که از سنگ و مش ساخته می‌شود.

گابیوناج، فرآیند ساخت و استفاده از ساختارهای گابیونی.

گابیون شده، اشاره به محوطه‌ای که با گابیون‌ها ساخته شده است.

گبلاتورها، آلات موسیقی که ممکن است به انواع خاصی از ژانرهای موسیقی اشاره کنند.

گابل برد، صفحه‌ای که در بالای دیوارهای کناری یک ساختمان در زیر سقف شیب‌دار قرار می‌گیرد.

دارای سقف شیب‌دار، به نوعی از سقف اشاره دارد که در دو طرف بالا می‌رود.

دارای انتهای گابل، به جنبه‌ای از ساختمان اشاره می‌کند که انتهای آن به شکل شیب‌دار است.

به شکلی شبیه به گابل، اشاره به ویژگی‌های ظاهری مختلف.

ابزاری که برای ساختن گابل استفاده می‌شود، در نجاری کاربرد دارد.

دارای پنجره‌های گابل، به ساختمان‌هایی اشاره دارد که در طراحی خود از پنجره‌های گابل استفاده کرده‌اند.

به صورت شیبدار، به شکلی که دارای گابل باشد و معمولاً در طرح‌های معماری استفاده شود.

گفتگو کردن یا شر و شور کردن به ویژه به صورت دوستانه.

نوعی قفل که به خصوص برای امنیت درها و دروازه‌ها استفاده می‌شود.

کشوری در غرب آفریقا که به خاطر زیستگاه‌های طبیعی و تنوع گیاهی و جانوری‌اش شناخته شده است.

نام مردانه‌ای که در بسیاری از فرهنگ‌ها وجود دارد و به معنای پیام‌آور خدا در دین‌های ابراهیمی است.

نام زنانه‌ای که به معنای «زن قوی» یا «شخصیت ملایم» است و در فرهنگ‌های مختلف استفاده می‌شود.

گابریلراچه یک اصطلاح فرهنگی است که به نوعی خاص از پدیده‌ها اشاره دارد.

گابونیز به مردم و زبان‌های مربوط به کشور گابون اشاره دارد.

گچوپین به مستعمره‌نشینان اسپانیایی در مکزیک اشاره دارد.

گادابا زبانی از قبیله‌ای در هند است.

گادیا به یک جنس گیاهی اطلاق می‌شود.

گاداری به شغل مربوط به دامپروری اطلاق می‌شود.

گادبی، حشره‌ای کوچک و پرنده با ظاهری شبیه زنبور که عمدتاً در باغ‌ها یافت می‌شود.

گادبوش، گیاهی است که معمولاً در کنار آب‌ها رشد می‌کند و به پناه دادن به حیوانات کمک می‌کند.

گدنگ یک قومیت است که دارای تاریخ و فرهنگ خاص خود می‌باشد.

گاددر به فردی اطلاق می‌شود که گیاهان و سبزیجات را جمع‌آوری می‌کند.

گاددرها به گروهی از افرادی اطلاق می‌شود که به جمع‌آوری گیاهان و محصولات مشغول هستند.