hormonelike
شبیه هورمون به مواد یا ترکیباتی اشاره دارد که توانایی تقلید از عملکرد هورمونها را دارند.
hormonic
هورمونیک به شیوه یا شرایطی اشاره دارد که به هورمونها مربوط میشود.
hormonize
هورمونیزه کردن، فرآیندی که در آن سطح هورمونها در بدن متعادل یا اصلاح میشود.
hormonogenic
هورمونزا، به ویژگیهایی اشاره دارد که تولید یا ترشح هورمون را افزایش میدهند.
hormonoid
هورمونوید، به موادی اشاره دارد که به طور مصنوعی به عنوان هورمون عمل میکنند.
hormonology
هورمونشناسی، علم بررسی عملکرد و تأثیرات هورمونها در بدن.
hormonopoietic
هورمونوپوئیتیک به فرآیند تولید هورمونها در بدن اشاره دارد.
hormos
هورموس یک اصطلاح باستانی است که در متون مختلف به کار رفتهاست.
hornada
هورنادا به معنی یک دسته یا بار است که معمولاً در زمینه آشپزی به کار میرود.
hornbeak
هورنبیگ به نوک تیز پرندگان اشاره دارد که برای شکستن مواد سخت به کار میرود.
hornblendic
هورنبلندیک به سنگهایی اطلاق میشود که عمدتاً از کانی هورنبلند ساخته شدهاند.
hornblendite
هورنبلندیت به سنگی اطلاق میشود که درصد زیادی از کانی هورنبلند دارد.
hornblendophyre
هورنبلندوفیر، نوعی سنگ آتشفشانی که شامل کانیهای هورنبلند و خاکستریهای مختلف میباشد.
hornblower
سازنده بوق، شخصی که بوق میزند و معمولاً برای اعلام زمان یا شروع یک رویداد استفاده میشود.
hornedness
شاخداری، ویژگی داشتن شاخ در حیوانات که معمولاً به بلوغ یا شرایط خاص آنها اشاره دارد.
horner
هورنر، شخصی که از مواد شاخ حیوانات برای تولید اشیاء و صنایع دستی استفاده میکند.
hornerah
هورنرا، ساز ایرانی که معمولاً در مراسم و جشنها استفاده میشود و صدای جذابی تولید میکند.
hornety
شاخدار بودن، حالتی است که معمولاً به احساسات منفی از قبیل بیحوصلگی یا تحریکپذیری اشاره دارد.
hornfair
جشنواره هورنفیر، جشنوارهای که معمولاً شامل موسیقی و فعالیتهای فرهنگی است و در یک محل خاص برگزار میشود.
hornfish
ماهی هورن، نوعی ماهی که به خاطر فرم و رنگهای خاصش شهرت دارد.
hornful
پر از چیزی، معمولاً در مورد مایعات یا مواد غذایی استفاده میشود.
horngeld
مالیات تاریخی که بر روی شکارچیان وضع میشده است.
hornie
احساس تمایل یا اشتیاق، معمولاً به موارد جنسی یا عاطفی اشاره دارد.
hornify
برای بهبود یا افزایش جذابیت چیزی به کار بردن و شروع کردن به استفاده از عناصر خاص.
hornification
هورنیفیکیشن به معنای توسعه یا شکلگیری شاخها بر روی موجودات خاص است.
hornified
هورنیفاید به معنی داشتن شاخها یا ویژگیهای مرتبط با شاخ است.
hornyhanded
هورنیهندد به معنای داشتن دستهای شاخمانند یا با ویژگیهای خاص است.
hornyhead
هورنیهد به معنی نوعی ماهی با ویژگیهای شاخمانند است.
hornily
هورنی به معنای به شکل برانگیزنده یا حیوانی عمل کردن است.
horniness
هورنیس به معنای میل یا تمایل جنسی است.
hornish
مربوط به صدا یا احساس شبیه به صدای یک Horn که معمولاً در گوشخراش و یا تحریکآمیز است.
hornist
نوازنده ساز بادی موسوم به Horn، معمولاً در ارکسترها.
hornito
پدیدهای مرتبط با فعالیتهای آتشفشانی که به موجب آن گازها از زمین خارج میشوند.
hornitos
جمع هورنیتو، به پدیدههای آتشفشانی کوچک اشاره دارد.
hornkeck
نوعی پرنده که به خاطر صدای عجیب و منحصر به فردش شناخته میشود.
hornless
فاقد شاخ بودن، معمولاً به حیواناتی که شاخ ندارند اشاره دارد.
hornlessness
عدم وجود شاخ، حالت یا ویژگی یک حیوان که شاخ ندارد.
hornlet
شاخک کوچک، شاخهای کوچکی که در حیوانات جوان مشاهده میشود.