leatherhead
چرمی‌سر، اصطلاحی در ورزش است که برای توصیف بازیکنانی که در دفاع قوی هستند، به کار می‌رود.
leatherine
لینترین، نوعی ماده مصنوعی قابل انعطاف است که شبیه چرم است و در صنایع مختلف کاربرد دارد.
leatheriness
چرم‌ماندی به ویژگی پارچه‌ای اطلاق می‌شود که حس و ظاهری شبیه به چرم دارد.
leatherize
چرم کردن به معنی پردازش مواد به گونه‌ای است که ظاهری شبیه چرم پیدا کنند.
leatherleaves
برگ‌های چرمی، برگ‌هایی ضخیم و مستحکم که شباهت به چرم دارند و معمولاً در گیاهان خاصی وجود دارند.
leatherlikeness
شباهت به چرم، ویژگی مواد یا بافت‌هایی که ظاهر یا احساسی مشابه با چرم دارند.
leathermaker
چرم‌ساز، کسی که به ساخت و طراحی اشیاء از چرم مشغول است.
leathermaking
چرم‌سازی، فرآیند ساخت و تولید اشیاء از چرم.
leatheroid
شبیه چرم، موادی که ظاهری مشابه چرم دارند اما معمولاً مصنوعی هستند.
leatherroot
ریشه چرمی، گیاهی که معمولاً در طبیعت پیدا می‌شود و دارای خواص دارویی است.
leatherside
سوی چرم، بخشی از چیزی که از چرم ساخته شده، معمولا برای نشان دادن کیفیت و دوام در محصولات چرمی به کار می‌رود.
leatherstocking
چرم‌پوش به پوشش‌هایی گفته می‌شود که معمولاً از چرم ساخته شده‌اند و به‌ویژه در طبیعت و فعالیت‌های خارج از منزل استفاده می‌شوند.
leatherware
به محصولاتی که از چرم تهیه می‌شوند، به ویژه چیزهایی که به صورت دست‌ساز ساخته می‌شوند، اشاره دارد.
leatherwing
خفاش چرم‌بال به نوعی خفاش اطلاق می‌شود که بال‌هایش به دلیل ترکیب چرم و پوست خاص خود معروف است.
leatherwork
به فرآیند تولید و طراحی محصولات از چرم گفته می‌شود.
leatherworker
فردی که با استفاده از چرم محصولات مختلفی را طراحی و تولید می‌کند.
leatherworking
چرم‌دوزی، فرآیند ساخت و تعمیر اشیاء از چرم، شامل برش، دوخت و تزئین چرم است.
leathwake
لواتوی، واژه‌ای قدیمی که به نوعی جشن یا احتفال برمی‌گردد، اما در تاریخ معاصر کمتر استفاده می‌شود.
leatman
لیتمن، شخصی است که به مدیریت و نگهداری کانال‌های آب و جریان‌های مربوطه می‌پردازد.
leatmen
لیتمن‌ها، جمع کلمه لیتمن که به افرادی اطلاق می‌شود که مسئولیت مدیریت کانال‌های آب را دارند.
leaveless
بدون برگ، توصیفی برای حالتی که درختان یا گیاهان فاقد برگ هستند.
leavelooker
لیول‌لوکر، فردی که به بررسی و تحلیل ویژگی‌ها و وضعیت برگ‌ها می‌پردازد.
leavenish
به معنای کمی عمل تخمیر در نان یا کیک که باعث پف کردن آن می‌شود.
leavenless
نان یا غذایی که در آن از خمیرمایه استفاده نشده باشد.
leavenous
دارای حالت یا اثر تخمیر، معمولاً در اشاره به نان.
leaverwood
چوبی که از درختان خاصی استخراج می‌شود و برای استفاده‌های ساختمانی مناسب است.
leavy
دارای برگ‌های زیاد، معمولاً در اشاره به سبزی‌ها.
leavier
سنگین‌تر از یک شیء یا بار دیگر.
leaviest
سنگین‌ترین؛ به معنای دارای وزن بیشتر نسبت به سایر اشیا یا اشخاص.
leawill
به معنای سپردن یا واگذار کردن مسئولیت به دیگری.
leban
لبن؛ نوعی ماست رقیق و ترش در برخی از کشورهای خاورمیانه.
lebanon
لبنان؛ کشوری در خاورمیانه با تاریخ و فرهنگ غنی.
lebban
لببان؛ اشاره‌ای به گیاهی یا موجودی که در افسانه‌ها وجود دارد.
lebbek
لبک؛ کلمه‌ای که معمولاً به عنوان فریاد زدن یا جلب توجه استفاده می‌شود.
leben
زندگی، وجود داشتن و تجربه کردن همه جنبه‌های حیات.
lebens
جنبه‌ها یا امور مربوط به زندگی.
lebes
شکل خاصی از زندگی یا موجود زنده.
lebhaft
زنده، شاداب و پر جنب و جوش.
lebistes
یک نوع ماهی کوچک و رنگارنگ که در آکواریوم‌ها نگهداری می‌شود.
lebrancho
درخت یا گیاهی مقاوم و خاص.