menostatic
منوستاتیک، مرتبط با مکانیزم‌هایی که تعادل هورمونی را در سیستم تولیدمثل حفظ می‌کند.
menostaxis
منوستاکسیس، فرآیندهایی که در آنها تنظیم و کنترل سطوح هورمونی انجام می‌شود.
menotyphla
منوتیفل، گروهی از پستانداران کوچک حشره‌خوار که معمولاً در اکوسیستم‌های مختلف یافت می‌شوند.
menotyphlic
منوتیفل، ویژگی‌ها و خصوصیات مربوط به گروه منوتیفل در پستانداران.
menow
اکنون، در حال حاضر، به زمان حال اشاره دارد.
menoxenia
منوکسینیا، ترس از بیگانگان یا افراد ناآشنا که ممکن است در شرایط خاصی رخ دهد.
mens
مد لباس مردانه، طراحی لباس و استایل که مخصوص مردان است.
mensa
منسا، انجمنی بین‌المللی است برای افراد با ضریب هوشی بالا و استعداد ویژه.
mensae
مَنسا، واژه‌ای است که به معنای میز یا میز غذا در زبان لاتین به کار می‌رود.
mensal
ماهانه، مربوط به هر ماه یا هزینه‌های مربوط به یک ماه.
mensalize
ماهانه کردن، به معنی تعیین یا تنظیم چیزی به صورت ماهانه.
mensas
جمع مَنسا، اشاره به چند میز یا مکان صرف غذا.
menschen
مَنسْش، به معنای شخصی نیکوکار، شرافتمند و محترم.
mense
مدت زمان، اشاره به مفهوم زمانی و دوره‌ها.
mensed
بیان یا ابراز احساسات یا نظرات، مخصوصاً در مکالمه یا بحث.
menseless
عمل یا رفتاری که فاقد خصوصیات مردانگی یا جدیت باشد.
menshevism
ایدئولوژی سیاسی و اجتماعی که در ابتدا به عنوان رقیب بلشویک‌ها شکل گرفت.
menshevist
فردی که از ایدئولوژی منشویسم حمایت می‌کند و بر اصلاحات تدریجی تأکید دارد.
mensing
بررسی و تحلیل افکار یا موضوعات برای بهبود درک.
mensis
چرخه قاعدگی که تغییرات فیزیولوژیکی در بدن زنان را توصیف می‌کند.
mensk
مردانه، اصطلاحی کمتر استفاده‌شده که به ویژگی‌های انسانی اشاره دارد.
menstruant
زنانگی، به فردی اطلاق می‌شود که قاعدگی را تجربه می‌کند.
menstruations
قاعدگی‌ها، به دوره‌های خونریزی ماهانه در زنان اشاره دارد.
menstrue
قاعده شدن، به معنای شروع دورهٔ قاعدگی در زنان است.
menstruoos
قاعدگی، اصطلاحی نادر برای توصیف دوران قاعدگی و علائم آن است.
menstruosity
قاعدگی، به وضعیتی اطلاق می‌شود که فرد قاعدگی را تجربه می‌کند.
menstruousness
قاعدگی، حالت یا ویژگی مربوط به دوره قاعدگی در زنان، که شامل خونریزی ماهانه از بدن است.
menstruums
قاعده‌ها، حلال‌ها یا مایعاتی هستند که برای حل کردن مواد و استخراج آن‌ها از ترکیبات دیگر استفاده می‌شوند.
mensual
mensual به معنای ماهانه یا مربوط به هر ماه، معمولاً در زمینه‌های مالی یا برنامه‌ریزی استفاده می‌شود.
mensurability
قابلیت اندازه‌گیری، توانایی سنجش یا تعیین مقدار یک ویژگی یا عنصر خاص.
mensurableness
Mensurableness به معنای ظرفیت یا قابلیت اندازه‌گیری چیزی، به ویژه در زمینه‌های علمی و آماری.
mensurably
Mensurably به معنای به گونه‌ای که بتوان به راحتی اندازه‌گیری یا تعیین کرد.
mensuralist
مردم‌شناسی که به مطالعه سیستم‌های نوتاسیون موسیقی و بررسی تحولات آن می‌پردازد.
mensurate
عمل اندازه‌گیری چیزی به منظور تعیین ابعاد، مقدار یا موقعیت آن.
mensurational
مرتبط با اندازه‌گیری و تحلیل مقادیر و ابعاد.
mensurative
مرتبط با چگونگی اندازه‌گیری و تأثیر آن بر نتایج.
menswears
پوشاک مردانه شامل انواع لباس‌ها و اکسسوری‌های مردان.
menta
نعناع، گیاهی معطر که معمولاً در غذاها و نوشیدنی‌ها استفاده می‌شود.
mentagra
متاگرا، یک نوع اختلال روانی که به ناهنجاری‌های افکار و رفتار مرتبط است.
mentalis
متالیس، عضله‌ای کوچک در ناحیه چانه که در حرکت لب‌ها نقش دارد.