palimpsestic
پالیپسیستیک، به چیزی اطلاق می‌شود که در آن لایه‌هایی از نوشته‌ها یا اطلاعات وجود دارد.
palimpset
پالیپست، نوشته‌ای که بر روی نوشته‌ی قبلی نوشته شده است و نشان‌دهنده اطلاعاتی از زمان‌های گذشته است.
palinal
پالی‌نال، به حرکات و جابجایی‌های واژگان در یک ساختار ادبی اطلاق می‌شود.
palindromic
پالندرو، کلمه یا جمله‌ای است که به صورت معکوس نیز همانند شکل اصلی خوانده می‌شود.
palindromical
پالندریک، مرتبط با ویژگی‌های یک کلمه یا عبارت که به صورت معکوس نیز خوانده می‌شود.
palindromically
به طوری که کلمات یا عبارات در یک صورت معکوس نیز یکسان باشند.
palindromist
پالندریست، شخصی است که به کلمات و عبارات پالندرو علاقه‌مند است.
palingenesy
پالینژنسه، به بازسازی ویژگی‌های زیستی نیاکان در موجودات مدرن اشاره دارد.
palingenesia
پالینژنسیا، فرآیند بازتولید و ترمیم اعضای آسیب‌دیده در موجودات زنده است.
palingenesian
پالینژزیا، به معنای تولد دوباره یا تجدید، به مفهوم بازگشت به حیات جدید یا تغییر عمده در وجود اشاره دارد.
palingenesist
پالینژزست به فردی اطلاق می‌شود که به مفهوم پالینژزیا و بی‌نهایت‌گری اعتقاد دارد و به تجدید حیات و تغییرات عمده در وجود باور دارد.
palingenetic
پالینژنتیک به معنای مرتبط با تولد دوباره یا تجدید است و در بحث‌های علمی در مورد فرآیندهای زیست‌شناختی و تکاملی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
palingenetically
به طور پالینژنتیک، به معنای در ارتباط با مفهوم تولد دوباره یا تجدید در بحث‌ها و تحلیل‌هاست.
palingeny
پالینژی به مفهوم بازنزایی و تولد دوباره اشاره دارد و در متون فلسفی و مذهبی مورد بحث قرار می‌گیرد.
palingenic
پالینژنیک به معنای مرتبط با تجدید و تولد دوباره است و در بحث‌های فلسفی و روحانی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
palingenist
پالینگیست به شخصی گفته می‌شود که به نظریه تجدید حیات و تولد دوباره اعتقاد دارد.
palinoded
پالینود به اثر یا نوشته‌ای اطلاق می‌شود که در آن شخص اظهارات قبلی خود را پس می‌گیرد یا اصلاح می‌کند.
palinody
پالینود به اشعاری گفته می‌شود که در آن نویسنده اعتراف می‌کند یا نظرات قبلی خود را تغییر می‌دهد.
palinodial
پالینودیل به وصفی اطلاق می‌شود که مربوط به پالینود است یا بیانگر تغییر دیدگاه یا پشیمانی است.
palinodic
پالینودیک به ویژگی یا وصفی اشاره دارد که مرتبط با پالینود و بازنگری اظهارات قبلی است.
palinodist
پالینودیسٹ به شخصی گفته می‌شود که به تجدید نظر در اظهارات یا نوشته‌های قبلی خود اقدام می‌کند.
palynologic
پالینولوژی یک علم است که به مطالعه گرده و ذرات میکروسکوپی موجود در رسوبات می‌پردازد.
palynological
به ویژگی‌ها و تکنیک‌های مربوط به پالینولوژی اشاره دارد.
palynologically
به شیوه‌ای اشاره دارد که در آن داده‌ها یا اطلاعات با استفاده از روش‌های پالینولوژیک مورد بررسی قرار می‌گیرند.
palynologist
شخصی که به مطالعه گرده و ذرات میکروسکوپی می‌پردازد.
palynomorph
به ذرات میکروسکوپی نظیر گرده و اسپورها در رسوبات اطلاق می‌شود.
palinopic
به مطالعه تغییرات گیاهی و تأثیرات آن‌ها بر محیط زیست اشاره دارد.
palinurid
پالینورید، نوعی از سخت‌پوستان است که دریاهای گرمسیری زندگی می‌کند و شامل میگوهایی با خارهای برجسته می‌شود.
palinuridae
پالینوریده، خانواده‌ای از سخت‌پوستان است که شامل گونه‌های مختلف میگوی خاردار می‌شود.
palinuroid
پالینورویید به فرم یا ویژگی‌هایی اطلاق می‌شود که در برخی از سخت‌پوستان خاص مشاهده می‌شود.
palinurus
پالینوروس، یک سرده از خانواده پالینوریده است که شامل چندین گونه میگو خاردار می‌شود.
paliphrasia
پالیفرازی، شیوه‌ای از صحبت یا نوشتن است که شامل عباراتی پیچیده و پر زرق و برق می‌شود.
palirrhea
پالیریا حالتی است که به جریان یا ترشح اضافی در یک بخش بدن اشاره دارد.
palisado
پالیساده، نوعی از ساختار چوبی یا حصار است که برای دفاع به کار می‌رود و معمولاً از تیرک‌های چوبی تشکیل شده است.
palisadoed
پالیساده شدن به معنای ایجاد یک حصار دفاعی چوبی است که برای محافظت در برابر تهدیدات استفاده می‌شود.
palisadoes
پالیساده‌ها، تعدادی از حصارهای دفاعی چوبی هستند که برای محافظت از مناطق مسکونی استفاده می‌شوند.
palisadoing
پالیساده کردن، پروسه ایجاد حصار یا حفاظت با استفاده از تیرک‌های چوبی است.
palisander
پالیساندر، نوعی چوب مخصوص و با ارزش است که به دلیل رنگ و مقاومتش در صنایع چوبی استفاده می‌شود.
palisfy
پالیسیفای کردن به معنای ساخت حصار یا حفاظت است که معمولاً در زمینه‌های دفاعی به کار می‌رود.
palish
کمرنگ، به معنای رنگی که شدت رنگ آن کم است و به تدریج به سمت رنگ‌های روشن‌تر متمایل می‌شود.