phlegmatism
حالت یا ویژگی خونسرد بودن، به تصویر کشیدن آرامش در مواجهه با بحران یا فشار.
phlegmatist
شخصی که به طور طبیعی خونسرد و بی‌احساس است، و معمولاً با واکنش‌های احساسی دست و پنجه نرم نمی‌کند.
phlegmatized
به حالت خونسرد و بی‌احساس درآمدن، اغلب به دلیل تجربیات یا آموزش‌ها.
phlegmatous
ویژگی خونسرد و بی‌احساس بودن، به ویژه در مواجهه با بحران.
phlegmy
خلطی، به موقعیتی گفته می‌شود که در آن ترشحات زیاد و غلیظ در گلو وجود داشته باشد.
phlegmier
خلطی‌تر، صفت مقایسه‌ای برای توصیف صدایی با خلط بیشتر.
phlegmiest
خلطی‌ترین، صفت عالی برای توصیف صدایی که بیشترین مقدار خلط را دارد.
phlegmless
بدون خلط، به وضعیتی گفته می‌شود که در آن هیچ ترشحات غلیظی وجود ندارد.
phlegmon
خلطون، عفونت بافت نرم که می‌تواند در اثر عفونت باکتریایی ایجاد شود و باعث التهاب می‌شود.
phlegmonic
خلطونی، به وضعیتی اشاره دارد که به خلطون مربوط می‌شود یا ناشی از آن است.
phlegmonoid
ورم فلیگمانوید، نوعی ورم است که به دلیل عفونت در بافت‌ها ایجاد می‌شود و شبیه به فلیگمون است.
phlegmonous
فلیگمانوز، مربوط به ورم فلیگمان است که در نتیجه عفونت بافت‌های نرم ایجاد می‌شود.
phlegms
خلط، مایعی چسبناک و غلیظ است که از غدد تولیدکننده مخاط در سیستم تنفسی ترشح می‌شود.
phleum
فلیوم، نوعی گیاه علفی است که معمولاً در علوفه دام استفاده می‌شود.
phlyctaena
فلیکته‌نا، ضایعه‌ای شبیه تاول است که به دلیل عفونت یا بیماری‌های پوستی ایجاد می‌شود.
phlyctaenae
فلیکته‌ناها، اشکالی از ضایعات پوستی شبیه به تاول هستند که نتیجه عفونت‌ها و واکنش‌های آلرژیک می‌باشند.
phlyctaenula
فلیکته نولا، نوعی لارو حشره که به طور مشخص در محیط‌های مرطوب یافت می‌شود و برای تحقیقات علم زیست شناسی مهم است.
phlyctena
فلیکته‌نا، موجودی با شکل خاص و رنگ‌های زنده که در طبقه‌بندی‌های علمی مورد توجه قرار می‌گیرد.
phlyctenae
فلیکته‌نا، جانورانی که در دسته‌های بزرگ در تابستان قابل مشاهده هستند و در تحقیقات علمی بررسی می‌شوند.
phlyctenoid
فلیکته‌نوید به ویژگی‌هایی اطلاق می‌شود که برای شناسایی گونه‌های خاص در دنیای حشرات به کار می‌روند.
phlyctenula
فلیکته‌نولا مخلوقی در اکوسیستم محلی است که حفاظت از آن اهمیت دارد.
phlyctenule
فلیکته‌نولا، مخلوقی که در نزدیکی آب‌های شیرین زندگی می‌کند و از نظر سازگاری با محیط‌های مختلف بررسی می‌شود.
phlyzacious
فلیزاسیون، اشاره به صفت گیاهان یا موجودات زنده‌ای دارد که به طور خاص و غیرمعمول رشد می‌کنند یا رفتار می‌کنند.
phlyzacium
فلیزاسیوم، به نوعی ساختار یا گونه‌ای خاص در گیاهان یا موجودات اشاره دارد که در فرایندهای زیستی خاصی نقش دارد.
phlobaphene
فلوبابن، یک ترکیب شیمیایی است که عمدتاً در ساختارهای گیاهی و بخصوص در پوست درختان دیده می‌شود.
phlobatannin
فلوباتانین، نوعی ترکیب پلی‌فنولی است که به عنوان آنتی‌اکسیدان در گیاهان عمل می‌کند.
phloems
فلوئم، بافتی در گیاهان است که نقش آن در انتقال مواد مغذی از برگ‌ها به سایر قسمت‌ها است.
phloeophagous
فلوئوفاگوس به موجوداتی اشاره دارد که از پوست درختان یا مواد مشابه تغذیه می‌کنند.
phloeoterma
فلوئوترما، اصطلاحی در علوم زیستی که به گروه خاصی از حشرات اشاره دارد.
phloeum
فلوئوم، لایه‌ای از بافت‌های گیاهی که مسئول انتقال مواد مغذی و آب است.
phlogisma
فلوگیسما، مفهومی در زبان‌شناسی که به تحلیل تحولات زبان‌ها می‌پردازد.
phlogistian
فلوژیست، فردی که به مطالعه و نظریه‌پردازی در مورد آتش و گرما می‌پردازد.
phlogistic
فلوژیستیک، مربوط به نظریات قدیمی در مورد آتش و احتراق.
phlogistical
فلوژیستیک، مربوط به بحث‌ها و نظریه‌های قدیمی درباره آتش و احتراق.
phlogisticate
فعل اشاره به توضیح یا تبیین مفاهیم به روش‌های پیچیده.
phlogistication
فرایند ایجاد پیچیدگی یا ابهام در توضیحات علمی یا مفهومی.
phlogistonism
نظریه‌ای قدیمی درباره احتراق و سوختن که به وجود یک عنصر نامرئی به نام فلوژیستون وابسته بود.
phlogistonist
شخصی که به نظریه فلوژیستون اعتقاد داشت یا در حمایت از آن فعالیت می‌کرد.
phlogogenetic
مرتب‌سازی و تجزیه و تحلیل ریشه‌ها و تاریخچه‌های شیمیایی.
phlogogenic
عوامل یا ویژگی‌هایی که در شکل‌گیری یا تسریع واکنش‌های شیمیایی مؤثر هستند.