preaccount
حساب یا گزارشی که قبل از رویدادی مثل جلسه یا حسابرسی ارائه می‌شود.
preaccounting
پیش‌حسابداری، فرآیند جمع‌آوری و سازماندهی اطلاعات مالی قبل از ثبت رسمی در حسابداری است.
preaccredit
پیش‌اعتبار، فرآیند اعطای اعتبار موقت به مؤسسات یا برنامه‌ها قبل از ارزیابی کامل آنها است.
preaccumulate
پیش‌انباشتن، جمع‌آوری منابع یا نقاط قبل از استفاده یا نیاز واقعی به آنها است.
preaccumulated
پیش‌انباشته شده، به وضعیتی اطلاق می‌شود که منابع یا وجوه قبل از یک رویداد یا زمان خاص جمع‌آوری شده‌اند.
preaccumulating
پیش‌انباشتن، به فرآیند جمع‌آوری اطلاعات یا منابع قبل از استفاده اشاره دارد.
preaccumulation
پیش‌انباشتن، به جمع‌آوری منابع یا اطلاعات قبل از استفاده یا وقوع یک رویداد اشاره دارد.
preaccusation
پیش‌متهم‌سازی، به معنای متهم کردن فردی قبل از اینکه شواهد کافی برای اتهام وجود داشته باشد.
preaccuse
پیش‌متهم‌سازی کردن، یعنی متهم کردن یک شخص قبل از بررسی شواهد کافی.
preaccused
پیش‌متهم‌سازی شده، به معنای قرار گرفتن تحت اتهام قبل از آنکه شواهد کافی وجود داشته باشد.
preaccusing
پیش‌متهم‌سازی کردن، به معنای متهم کردن فردی پیش از این که شواهد کافی برای اثبات اتهام وجود داشته باشد.
preaccustom
پیش‌عادت کردن، به معنای آماده‌سازی یک فرد یا یک موجود زنده برای تطابق با شرایط جدید.
preaccustomed
پیش‌عادت شده، به معنای عادت کردن به شرایط یا روال‌هایی که قبلاً تجربه شده‌اند.
preaccustoming
آشنا کردن یا عادت دادن به وضعیتی قبل از وقوع آن.
preaccustoms
به معنی عادت دادن یا آشنا کردن کسی به چیزی قبل از وقوع آن.
preace
اصطلاحی تخصصی که در زمینه‌های خاص جراحی و پزشکی استفاده می‌شود.
preacetabular
منطقه‌ای در ناحیه مفصل که در جراحی‌های خاص مربوط به آن اهمیت دارد.
preachable
قابل وعظ یا انتقال به دیگران به طور موثر.
preacherdom
مفهوم یا وضعیت مرتبط با وعظ کردن و هدایت‌های مذهبی.
preacheress
موعظه‌گر زن، شخصی که عموماً در یک کلیسا یا محفل مذهبی به موعظه و تبلیغ می‌پردازد.
preacherize
موعظه کردن، به تبلیغ و ترویج یک ایده یا پیام مذهبی یا اجتماعی پرداخته.
preacherless
بدون موعظه‌گر، اشاره به وضعیتی که در آن کسی وجود ندارد تا موعظه کند یا رهبری کند.
preacherling
موعظه‌گر جوان، شخصی که تازه‌کار است و در حال یادگیری مبانی موعظه و دین است.
preachership
مقام موعظه‌گری، موقعیت یا وضعیت یک موعظه‌گر در یک کلیسا یا گروه مذهبی.
preachieved
به تحقق اهداف رسیدن، به دست آوردن موفقیت در تحقق مقاصد.
preachification
موعظه‌سازی، فرآیند یا عمل نشر اصول و ارزش‌ها به روش‌های موعظه‌ای.
preachily
به طرز موعظه‌ای، به شیوه‌ای که به تعلیم و نصیحت شبیه باشد.
preachiness
موعظه‌گری، تمایل به آموزگاری یا نصیحت به صورت غیرضروری.
preachingly
به شکل موعظه‌ای، به روشی که شبیه به موعظه باشد.
preachman
موعظه‌کننده، فردی که وظیفه موعظه را بر عهده دارد.
preacid
پیش‌اسیدی، وضعیتی که قبل از ایجاد اسید رخ می‌دهد.
preacidity
پیش‌اسیدیت به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن معده بیش از حد اسید تولید می‌کند، بنابراین خطر ابتلا به بیماری‌های گوارشی افزایش می‌یابد.
preacidly
به معنای انجام یا بیان چیزی از دیدگاه و قبل از رسیدن به وضعیت اسیدی، موردی که در شرایط خاص پیش از حالت بحرانی مطرح می‌شود.
preacidness
مقدار یا شدت پیش‌اسیدیت یک مایع، به ویژه در علم شیمی و پزشکی بررسی می‌شود.
preacknowledge
به معنای شناسایی یا تقدیر از چیزی قبل از وقوع یا تأیید رسمی آن است.
preacknowledged
به معنای اینکه تأیید یا شناسایی از قبل انجام شده و رسمی است.
preacknowledgement
روند یا عمل شناسایی چیزی قبل از وقوع آن، به ویژه در محیط‌های رسمی و حرفه‌ای.
preacknowledging
پیش‌شناختن، به‌خصوص در مورد نقش یا مشارکت‌هایی که انتظار می‌رود، قبل از اینکه به طور رسمی قدرانی شود.
preacknowledgment
پیش‌شناختن، شناسایی یا تقدیر از چیزی قبل از به رسمیت شناختن رسمی آن.
preacness
پیش‌حضور، وجود یا کیفیت قبل از شروع یا در یک مرحله اولیه.