relose
دوباره باختن، به ویژه در مسابقات یا بازی‌ها.
relosing
دوباره از دست دادن، به ویژه در زمینه‌های مالی یا قراردادی.
relost
دوباره از دست دادن، به ویژه در مورد دارایی‌ها یا شانس‌ها.
relot
دوباره دسته بندی کردن، به ویژه در زمینه موجودی یا اقلام.
relove
عاشق شدن دوباره، احساسات عاشقانه را دوباره نسبت به کسی یا چیزی بیدار کردن.
relower
کاهش دادن چیزی که قبلاً در سطح بالا قرار داشت.
relubricate
دوباره روانکاری کردن، اضافه کردن مواد روان‌کننده به یک وسیله یا دستگاه.
relubricated
دوباره روانکاری شده، عملی که به تازگی مواد روان‌کننده به یک وسیله اضافه شده است.
relubricating
عمل دوباره روانکاری کردن، زمانی که یک چیز در حال انجام این کار است.
reluce
کاهش دادن، کم کردن فشار یا تنش.
relucent
درخشان، روشن و جلوه‌گر.
reluct
دلسرد، مردد در انجام کاری.
reluctancy
حالتی از دلسردی و مردد بودن.
reluctate
دلسرد شدن، مردد بودن.
reluctation
دلسردی، حالتی از تردید یا عدم تمایل.
relucted
دلسردانه، با تردید.
relucting
بی‌میل بودن، راضی نبودن به انجام کاری، نشان‌دهنده عدم اشتیاق و تمایل به کاری است.
reluctivity
میزان یا شرایط بی‌میلی، حس بی‌میلی به انجام کاری.
relucts
عمل بی‌میل بودن، نشان دادن عدم تمایل به انجام کار.
relumine
دوباره نورانی کردن یا روشن کردن، به ویژه در مورد چیزی که قبلاً نورانی بوده است.
relumined
نورانی شدن دوباره، به ویژه به طور رسمی و پس از تغییرات.
relumines
عمل نورانی کردن مجدد، به ویژه در زمینه‌های نمایش و هنر.
relumining
تجدید نور، فرایند افزایش درخشندگی یا بازسازی نور یک شیء.
remagnetization
تجدید مغناطیسی، فرآیند تقویت یا بازسازی خاصیت مغناطیسی یک شی.
remagnetize
تجدید مغناطیس، عمل بازگرداندن خاصیت مغناطیسی به یک شیء.
remagnetized
تجدید مغناطیس‌شده، حالتی که یک شی مغناطیسی دوباره خاصیت مغناطیسی خود را به دست آورده است.
remagnetizing
تجدید مغناطیس کردن، فرآیند بازگرداندن ویژگی‌های مغناطیسی به اشیاء.
remagnify
دوباره بزرگ کردن، فرآیند افزایش اندازه یا وضوح نمایشی.
remagnification
بزرگ‌نمایی مجدد، فرآیند افزایش دوباره بزرگ‌نمایی یک تصویر یا شیء برای بهبود وضوح یا جزئیات.
remagnified
بزرگ‌نمایی شده دوباره، اشاره به حالتی دارد که یک تصویر یا شیء مجدد بزرگ‌نمایی شده است.
remagnifying
بزرگ‌نمایی مجدد، عمل بزرگ‌تر کردن تصویر یا شیء به منظور دیدن جزئیات.
remail
دوباره ارسال کردن، عمل ارسال مجدد چیزی که قبلاً ارسال شده است.
remailed
دوباره ارسال شده، اشاره به حالتی دارد که چیزی مجدد ارسال شده است.
remailing
دوباره ارسال، عمل ارسال مجدد یک چیز، معمولاً با هدف رفع مشکلات تحویل.
remails
عملیت مجدد ارسال کردن، به ویژه در مورد ایمیل یا اسناد.
remaim
عمل بازسازی یا تعمیر کردن.
remainderman
شخصی که پس از فوت شخصی دیگر دارایی را به ارث می‌برد.
remaindermen
جمع کلمه ذینفع باقی‌مانده.
remaindership
وضعیت یا نقشی که فرد در عنوان باقی‌مانده دارد.
remaindment
تعریف وضعیتی که در آن یک شخص حق دارد دارایی را به ارث ببرد.