semipatriotically
به شیوه‌ای که محبت به وطن همراه با انتقاد و تحلیل باشد.
semipatterned
نیمه‌دار به معنای داشتن الگوی جزئی است که می‌تواند شامل بخش‌های ساده و الگوهای پیچیده باشد.
semipause
نیمه‌توقف به معنای وقفه‌ای کوتاه و جزئی در گفتار یا عملکرد است.
semipeace
نیمه‌صلح به معنای وضعیتی است که در آن صلح به‌طور کامل برقرار نیست، اما درگیری‌های بزرگ نیز وجود ندارد.
semipeaceful
نیمه‌سالم به معنای وضعیتی است که آرامش کامل وجود ندارد، اما تنش‌های شدید و خشونت هم در آن کمتر دیده می‌شود.
semipeacefully
نیمه‌سالم به معنای انجام عمل به گونه‌ای است که تنش و درگیری به حداقل برسد.
semipectinate
نیمه‌چنگالی به معنای داشتن ویژگی‌هایی شبیه چنگال یا شانه، اما به‌طور کامل نیست.
semipectinated
نیمه ‌کتیناتی، اشاره به ساختاری در آنتن یا پر که به صورت نیمه‌کتیناتی توسعه یافته است.
semipectoral
نیمه کتورال، اشاره به ساختاری در باله یا اندام‌های دیگر که به صورت نیمه‌کتورال توسعه یافته است.
semiped
نیمه‌پا، به موجودی یا ساختاری اطلاق می‌شود که دارای دو پای اصلی باشد.
semipedal
نیمه‌پایی، اشاره به مکانیزمی است که در آن دو پا در آن درگیر هستند.
semipedantic
نیمه‌دقیق، اشاره به شیوه‌ای در بحث یا تدریس که به جزئیات خیلی اهمیت می‌دهد.
semipedantical
نیمه‌‌دقیق، به سبکی اطلاق می‌شود که به جزئیات بی‌اهمیت اما کنایه‌آمیز توجه دارد.
semipedantically
نیمه‌تدقیق به معنای توضیح یا بحثی است که به صورت جزئی و در عین حال غیررسمی انجام می‌شود.
semipellucid
نیمه‌شفاف به معنای اینکه ماده‌ای اجازه می‌دهد نور داخل شود اما کاملاً واضح نیست.
semipellucidity
نیمه‌شفافیت به ویژگی‌ای اشاره دارد که در آن چیزی به طور کامل واضح نیست، اما مقداری نور را عبور می‌دهد.
semipendent
نیمه‌آویخته به معنای ساختاری است که به طور کامل آویزان نیست ولی ویژگی‌های آویختگی را دارد.
semipendulous
نیمه‌آویخته به معنای حالتی است که چیزی تقریباً آویزان است اما کاملاً آویخته نیست.
semipendulously
نیمه‌آویخته به معنای آویزان بودن قطعات که به طور کلی آویزان هستند اما به صورت کامل نیستند.
semipendulousness
خصوصیت یا حالت نیمه آویزان.
semipenniform
شکلی که شبیه به پرچم است اما کامل نیست.
semiperceptive
توانایی محدود در درک و تشخیص.
semiperfect
عددی که می‌تواند در تقسیم بر عوامل خود به جمع متناسب دست یابد.
semiperimeter
نصف مجموع طول تمامی اضلاع یک مثلث.
semiperimetry
فناوری و روش سنجش و محاسبه نیمه محیط.
semiperiphery
حاشیه میانی، به کشورهایی اطلاق می‌شود که نه کاملاً پیشرفته و نه کاملاً در حال توسعه هستند و در ساختار اقتصادی جهانی نقش دارند.
semipermanently
به معنای چیزی که به طور موقت اما در یک چارچوب زمانی طولانی‌تر از موقت است.
semipermeability
خصوصیتی از غشاء که تنها به برخی مواد اجازه عبور می‌دهد و سایر مواد را مسدود می‌کند.
semiperoid
توصیفی برای اجرام فضایی که شبیه سیاره هستند اما مشخصاتی کامل ندارند.
semiperspicuous
در معنای نوری که به طور کامل شفاف نیست، بلکه حقیقت یا معنی آن به طور جزئی قابل درک است.
semipertinent
به معنای اینکه چیزی تا حدی به موضوع مربوط می‌شود اما به طور کامل مرتبط نیست.
semiperviness
نفوذپذیری نیمه به حالتی گفته می‌شود که ماده فقط به میزان جزئی اجازه عبور مایعات را می‌دهد.
semipervious
به ویژگی‌ای اطلاق می‌شود که ماده‌ای تنها به میزان محدودی اجازه عبور مایعات یا گازها را می‌دهد.
semiperviousness
حالتی که در آن ماده‌ای به طور جزئی اجازه عبور مایعات را می‌دهد.
semipetaloid
به ویژگی‌ای اطلاق می‌شود که به طور جزئی شبیه گلبرگ‌هاست.
semipetrified
به حالتی گفته می‌شود که ماده‌ای به طور جزئی به سنگ تبدیل شده است.
semiphase
به حالتی اطلاق می‌شود که بین دو فاز متضاد یا تقسیم شده وجود دارد.
semiphenomenal
نیمه‌پدیده؛ اشاره به خاصیتی که به‌طور جزئی پدیده‌ای را تجسم می‌کند یا در بعضی جنبه‌ها شگفت‌انگیز است.
semiphenomenally
نیمه‌پدیده‌وار؛ به‌صورت جزئی پدیده‌ای را نمایان می‌سازد یا به طرز شگفت‌انگیزی در عمل ظاهر می‌شود.
semiphilologist
نیمه‌فیلولوژیست؛ کسی که به مطالعه زبان‌ها و نحوه ساختار آن‌ها می‌پردازد، اما به‌طور کامل متخصص نیست.