smout
عمل چرب زبانی به منظور جلب توجه یا کمک از دیگران.
smrgs
smrgs به مجموعه‌ای از طعم‌ها یا عطرهای خاص در غذا اشاره دارد.
smrrebrd
smrrebrd اشاره به نوعی غذای مخصوص یا بین‌المللی خاص دارد.
smudder
smudder به کسی اشاره دارد که در کارهای خود بی‌نظم و نامرتب است.
smudgedly
smudgedly به حالتی اشاره دارد که در آن چیزها به طور نامنظم و شلوغ انجام می‌شود.
smudgeless
smudgeless به حالتی اشاره دارد که هیچ لکه‌ای وجود ندارد.
smudgeproof
smudgeproof به محصولی اشاره دارد که از لک شدن محافظت می‌کند.
smudger
کسی که همیشه کثیفکاری می‌کند، به ویژه در مورد جوهر یا رنگ.
smudgily
به صورت کثیف یا غیرکاربردی، به ویژه در کارهای هنری یا نوشتاری.
smudginess
ویژگی یا حالت کثیف بودن، به ویژه در نوشتار یا نقاشی.
smuggery
خصوصیت یا حالت کثیف کاری و خودستایی، به ویژه در موقعیت‌های اجتماعی.
smuggish
انتقال کثیف حس کنترل یا برتری، به ویژه از طریق حالت چهره.
smuggishly
به طور کثیف و خودپسندانه عمل کردن یا رفتار کردن.
smuggishness
خودپسندی، حالت یا ویژگی کسی که به خود مغرور است و دیگران را دست‌کم می‌گیرد.
smuggleable
قابل قاچاق، به اقلامی اطلاق می‌شود که بسهولت می‌توان آنها را به‌طور غیرقانونی جابجا کرد.
smugglery
قاچاق، عمل غیرقانونی جابجایی کالاها به طریقی که قوانین را نقض کند.
smugism
خودپسندی، نگرشی که در آن فرد به این باور رسیده که همواره درست است و دیگران کمتر از او هستند.
smugnesses
چندین حالت یا لحظه خودپسندی، نشانه‌هایی از اطمینان بیش از حد به خود.
smuisty
شرایطی مرطوب و چسبناک، معمولاً مربوط به دما و رطوبت بالا.
smur
سمور، مخلوقی خیالی که اغلب در داستان‌ها و انیمیشن‌ها ظاهر می‌شود.
smurks
لبخند کنایه‌آمیز، معمولاً در پاسخ به یک موقعیت خاص نشان دهنده خودپسندی یا رضایت.
smurr
غُرغر کردن، صدایی بی‌سر و صدا که حیوانات در شرایط خاص از خود در می‌آورند.
smurry
حس غلیظ، احساسی عمیق یا مشخص که به وضوح در یک لحظه تجربه می‌شود.
smurtle
سمورتل، موجودی خیالی که معمولاً به صورت حیوانی آبی یا خزنده توصیف می‌شود.
smuse
فکر کردن یا مدیتیشن کردن در سکوت یا آرامش.
smutch
لکه‌دار کردن یا کثیف کردن چیزی، به ویژه به وسیله رنگ یا مواد دیگر.
smutched
توصیف چیزی که به وسیله رنگ یا کثیفی آسیب دیده یا لکه‌دار شده است.
smutches
لکه‌های کوچک یا نوارهای رنگی، به ویژه در نقاشی.
smutchy
به نوعی کثیف یا لکه‌دار اشاره دارد، به ویژه برای توصیف ظاهر.
smutchier
چیزی که لکه‌دارتر است یا نسبت به دیگران کثیف‌تر به نظر می‌رسد.
smutchiest
بسیار لکه‌دار یا کثیف، معمولاً برای توصیف اشیاء یا محیط.
smutchin
کثیف کردن یا لکه دار کردن چیزی به ویژه لباس.
smutching
عمل لکه‌دار کردن یا کثیف کردن چیزی.
smutchless
بی‌لکه یا بدون کثیفی.
smutless
بدون عیب، مناسب و پاک.
smutproof
مقاوم در برابر کثیفی و لکه.
smutter
کسی که کثیف‌کاری می‌کند، به ویژه در کارهای هنری.
smuttily
به صورت رکیک، با زبانی بی‌حیا و ناپسند.
smuttiness
رکیک بودن، حالت یا کیفیت بی‌حیایی و ناپسند.
smutting
رکیک‌نویسی، عمل یا پروسه‌ای که در آن به چیزی بی‌حیا به تصویر کشیده می‌شود.