sphenosquamosal
درز سفنو اسکواموزال، درزی در جمجمه که دو بخش سفنوئید و اسکواموزال را به هم متصل میکند.
sphenotemporal
ناحیه سفنوتمپورال به بخشی از آناتومی جمجمه اشاره دارد که بین استخوانهای سفنوئید و تمپورال قرار دارد.
sphenotic
استخوان سفنوتیک استخوانی در جمجمه است که در برخی از مهرهداران وجود دارد.
sphenotribe
سفنوترایب به گروهی از موجودات در علم طبقهبندی اشاره دارد که ویژگیهای مشترک دارند.
sphenotripsy
اسفنوتریپسی، یک روش جراحی برای شکلدادن به استخوانها به ویژه در ناحیه جمجمه است.
sphenoturbinal
استخوان اسفنوتوربینی، استخوانی در حفره بینی است که به ساز و کار تنفس مرتبط است.
sphenovomerine
پیوند اسفنومرین به مناطق خاصی در آناتومی صورت اشاره دارد.
sphenozygomatic
درز اسفنو زیگوماتیک به اتصالات استئوبونی در جمجمه اشاره دارد.
spherable
قابلیت گرد شدن یا شکلگیری به حالت کروی را دارد.
spheradian
مفهومی نظری در هندسه که به اشکال گرد و کروی اشاره دارد.
spherality
کرهنگاری به ویژگیهای یک چیز اشاره دارد که باعث میشود به شکل یک کره نزدیک باشد.
spheraster
کرهستارهای، شکل یا شیئی با ویژگیهای خاص شبیه به ستارههای منحنی.
spheration
کرهنگاری به فرایندی اشاره دارد که در آن اشیا به شکلهای کرهای درمیآیند.
sphereless
بدون کره، به وضعیتی اشاره دارد که در آن هیچ شکلی به شکل یک کره نیست.
spherelike
شبیه به کره، به اشیائی اشاره دارد که به شکل یا خصوصیات یک کره نزدیک هستند.
sphery
کرهای، به چیزی اشاره دارد که ویژگیها و خصیصههای کرهای دارد.
sphericality
کروی بودن، صفتی که به شکل کاملاً گرد یا توپمانند اشاره دارد.
spherically
به صورت کروی، به طوری که شکل یا انحنای آن در تمام جهات یکسان باشد.
sphericalness
حالت یا ویژگی کروی بودن، به خصوص در مورد اشیاء یا شکلها.
sphericist
کسی که به اصول و نظریههای مربوط به کرهها و شکلهای کروی اعتقاد دارد.
sphericity
میزان یا درجهای از کره بودن که به نسبت به شرایط ایدهآل اشاره دارد.
sphericities
جمع کرویت، به ویژگیهای متعدد مرتبط با اشکال کروی اشاره دارد.
sphericle
سپرکل به شکل هندسی گفته میشود که شبیه به کره است.
spherics
به شاخهای از هندسه اشاره دارد که به مطالعهی ویژگیها و رفتار کرهها میپردازد.
spherier
به چیزی که به شکل و ویژگیهای کره بیشتر نزدیک است، اشاره دارد.
spheriest
گردترین، به معنی بیشترین درجه گردی یا همسانی با شکل توپ.
spherify
تبدیل یک مایع به شکل کره یا گرد.
spheriform
دارای شکل گرد یا توپ مانند، به خصوص در توصیف اشیاء یا اشکال.
spheroconic
شکلی که به طور همزمان ویژگیهای کره و مخروط را دارد.
spheroidal
شکلدار به صورت کروی، به اشیایی اشاره میکند که به طور کلی به شکل کرهای نزدیک هستند.
spheroidally
به صورت سَپروئید، به طور کلی به حرکتی اشاره دارد که به شکل کرهای باشد.
spheroidical
به معنای مرتبط با شکلهای کروی، عمدتاً در زمینههای علمی و ریاضی.
spheroidically
به طور مرتبط با شکلهای کروی، به حرکات یا شکلهایی اشاره دارد که به صورت سپروئید هستند.
spheroidicity
خاصیت یا حالت کروی بودن، که به خصوص در علم زمینشناسی و اخترشناسی مورد بررسی قرار میگیرد.