storekeeping
مدیریت فروشگاه، فرآیند نظارت و مراقبت از موجودی کالاها و فروش در یک فروشگاه.
storemaster
مدیر فروشگاه، کسی که مسئول تمام جنبههای عملکرد یک فروشگاه است.
storer
انباردار، فردی که مسئول ذخیره و نگهداری اقلام است.
storeship
کشتی باربری، وسیلهای برای حمل و نقل کالاها به نقاط مختلف.
storesman
انباردار، فردی که مسئول نظارت و مدیریت موجودی کالاها است.
storewide
حراج یا تخفیف سراسری به معنای ارائه تخفیف بر روی تمامی اقلام موجود در یک فروشگاه است.
storge
استورژ به معنای عشق و محبت بین اعضای خانواده و روابط نزدیک است.
storial
استوریال به معنای مرتبط با داستان یا قصه و روایتها است.
storiate
استوریات به معنای روایت یا دوباره گفتن داستانها به طور ساختاری است.
storiation
استورییشن به معنای فرایند روایت داستان یا انجام داستانگویی است.
storier
استوریر به شخصی اطلاق میشود که داستانها را روایت میکند.
storiette
استوریته، یک داستان کوتاه با تمرکز بر یک لحظه یا تجربه خاص است.
storify
استوریفای کردن به معنای نوشتن یا تبدیل یک تجربه به داستان است.
storified
استوریفای شده به معنای این است که تجربیات یا حوادث به صورت داستان مرتب شدهاند.
storifying
عمل استوریفای کردن، که به پردازش یا روایت داستانی تجربیات اشاره دارد.
storying
داستاننویسی به معنای روایت یا ایجاد داستان است.
storyless
بیداستان به معنای این است که چیزی از داستان یا روایت خالی است.
storymaker
داستانساز، فردی که برای نوشتن داستان یا قصه خلاقیت به خرج میدهد و اغلب داستانهای مختلفی را خلق میکند.
storymonger
داستانفروش، فردی که داستانها و افسانهها را به دیگران منتقل میکند و ممکن است به ایجاد یا گسترش افسانهها نیز بپردازد.
storiology
داستانشناسی، دانش و بررسی در مورد داستانها و ویژگیهای مختلف آنها.
storiological
داستانشناسی، مربوط به بررسی علمی و تحلیلی داستانها و ساختارهای آنها.
storiologist
داستانشناس، فردی که به مطالعه و تحلیل عمیق داستانها و روایتها میپردازد.
storywise
از نظر داستان، به نحوه روایت و عناصر داستانی اشاره دارد.
storywork
کار داستانی، فرایند استفاده از داستان برای بهبود مهارتها و درک عمیقتر در نوشتن و روایت.
storywriter
نویسنده داستان، فردی که داستانها و روایتها را مینویسد و خلق میکند.
storken
چشتی، نوعی پرنده بزرگ با پاهای بلند و پرواز زیبایی که معمولاً با خوششانسی مرتبط است.
storkish
چشتیوار، به معنای شبیه به چشتی یا دارای خصوصیات آن، بهویژه در حرکت و رفتار.
storklike
چشتیمانند، شبیه به چشتی، بهویژه در ساختار فیزیکی و شکل.
storkling
چشتی نوزاد، به پرنده جوان یا نوزاد چشتی اطلاق میشود که هنوز قابل پرواز نیست.
storkwise
استورکوایز، به معنای استفاده از خرد و حکمت طبیعت در تفکر و تصمیمگیری.
stormable
طوری طراحی شده که قادر به تحمل طوفانها و شرایط جوی سخت باشد.
stormbelt
منطقهای که به طور مکرر تحت تأثیر طوفانها و شرایط جوی خطرناک قرار دارد.
stormberg
منطقهای شناخته شده برای تغییرات شدید آب و هوایی.
stormbird
پرندهای که به خاطر قدرتش در مواجهه با طوفانها معروف است.
stormful
شبی که پر از طوفانها و وزش بادهای شدید است.
stormfully
به معنای به شیوهای طوفانی یا به حالت طوفانی، به وضعیتی اشاره دارد که به شدت و با خشونت حرکت میکند.
stormfulness
وضعیتی که در آن طوفان وجود دارد یا به شدت تغییر میکند، میتواند به حالات عاطفی نیز اشاره کند.
stormily
به معنای به شیوهای پر تلاطم و ناراحتکننده، که ممکن است به جنگ و جدال اشاره داشته باشد.
storminess
حالت یا ویژگی طوفانی بودن، معمولاً اشاره به وضعیت آب و هوا یا وضعیتهای پرتنش دارد.
stormingly
به شیوهای طوفانی و پرتنش، به خصوص در حالت بیان و رفتار.