tableless
بدون میز، به طور خاص در زمینه ملاقات یا غذا خوردن.
tablelike
شبیه میز، معمولاً به شکل یا ساختار چیزی اشاره دارد.
tablemaid
میزبان، فردی که مسئول چیدن و آماده کردن میز برای غذا در یک مهمانی یا رستوران است.
tablemaker
میزساز، کسی که به طور خاص در ساخت و طراحی میزها تخصص دارد.
tablemaking
فرایند ساخت و طراحی میزها، شامل انتخاب مواد، برش، و مونتاژ.
tableman
میزبان، شخصی که وظیفه ترتیب دادن و مدیریت چیدمان میزها را در رویدادها دارد.
tablement
چیدمان، به نحوه مدیریت و ترتیب دادن اقلام بر روی میز اشاره دارد.
tablemount
پایه میز، ابزاری است که برای پشتیبانی و تثبیت یک میز یا سطح کار استفاده میشود.
tabler
شخصی که مسئول تنظیم و مدیریت دادهها و اطلاعات در قالب جدول است.
tablesful
مقدار زیادی از جدولها که در آن دادهها یا اطلاعات سازماندهی شدهاند.
tablespoonful
اندازهای از مواد که برابر با مقدار یک قاشق غذاخوری است.
tablespoonfuls
اندازههایی از مواد که برابر با تعداد قاشقهای غذاخوری است.
tablespoonsful
اندازههای زیادی از مواد که برابر با جمع قاشقهای غذاخوری است.
tabletary
شکلی از ارائه دادهها که به صورت جدول تدوین شده است.
tableted
قرصشده، به نوعی از دارو یا مکمل اشاره دارد که به صورت قرص تولید شده است.
tableting
قرصسازی، فرآیند تولید قرصها که شامل فشردن پودرهای دارویی به شکل مدور است.
tabletted
قرصشده، به حالتی از دارو اشاره دارد که به فرم قرص ساخته شده و آماده مصرف است.
tabletting
قرصسازی به تکنیکهای مورد استفاده در تولید قرصها اشاره دارد.
tablewise
به معنای مرتبسازی یا نمایش اطلاعات به صورت جدول.
tablina
تابلینا، یک نوع گیاه دارویی است که معمولاً برای درمانهای طبیعی استفاده میشود.
tablinum
تابلینوم، اتاقی در خانههای رومی که معمولاً برای نگهداری اسناد و ارتباطات اداری استفاده میشد.
tablita
تابلتا، یک صفحه یا تخته کوچک که معمولاً برای نوشتن یا ثبت اطلاعات استفاده میشود.
tabog
تابلوگ، نوعی اسلاید یا وسیله نقلیه برای به پایین آمدن از تپهها یا کوهها به ویژه در برف.
tabooism
تابوئیسم، مجموعهای از قواعد و رسوم فرهنگی که برخی رفتارها یا عقاید را ممنوع میکند.
tabooist
تابوئیست، فردی که به اصول و قواعد تابوئیسم میپردازد و آنها را بررسی یا ترویج میکند.
taboot
تابوت، موضوعی که به دلیل فرهنگی یا اجتماعی، صحبت درباره آن غیرقابل قبول است.
taboparalysis
تبوپارالیز حالتی از اختلال حرکتی است که ممکن است به دلیل آسیبهای عصبی یا عضلانی ایجاد شود.
taboparesis
تبوپارزیس به فلجی جزئی و ناکامل ارادی اطلاق میشود که میتواند ناشی از بیماریهای مختلف باشد.
taboparetic
حالت تبوپاریتیک به شرایطی اطلاق میشود که در آن نوعی فلجی جزئی فرد را دچار مشکل میکند.
tabophobia
تبو فوبیا به ترس غیرمنطقی و شدید از فلج شدن اطلاق میشود.
tabored
تعبیر تبو مورد استفاده قرار میگیرد زمانی که فردی به دلیل خستگی یا کسالت کلافه میشود.
taborer
تاربر به کسی اطلاق میشود که در نواختن تابور مهارت دارد.
taborers
توجهدار به کسانی اطلاق میشود که به نواختن سازهای کوبهای مانند طبل مشغولند.
taborin
توجهدار کوچک، نوعی ساز کوبهای که معمولاً در اجراهای موسیقی سنتی کاربرد دارد.
taborine
ساز کوبهای که به ویژه در موسیقی محلی مورد استفاده قرار میگیرد.
taborines
جمع توجهدار، نوعی از سازهای کوبهای که صدای خاصی را ایجاد میکنند.
taboring
عمل نواختن توجهدار، به معنی نواختن ساز کوبهای است.
taborins
جمع توجهدار کوچک، اشاره به گروهی از نوازندگان یا سازهایی که نواخته میشود.
taborite
تبوریته، یک گروه مذهبی در قرن ۱۵ در بوهیمیا که خواهان اصلاحات بود.
tabour
تنبک یا تبور، نوعی زنگ یا طبل کوچک که در موسیقی سنتی استفاده میشود.