tendinous
به بافت‌ها یا ساختارهایی اشاره دارد که به تاندون‌ها مربوط می‌شوند.
tendinousness
حالت یا ویژگی داشتن بافت تندینی، و ارتباط آن با حرکات بدن.
tendment
تمایل یا گرایش به انجام کاری، به ویژه در زمینه مراقبت و حمایت.
tendo
بافت نازک و محکمی که عضلات را به استخوان متصل می‌کند.
tendomucin
تندوموسین، پروتئینی است که در بافت تاندون وجود دارد و در فرآیند بهبود و ترمیم آسیب‌ها نقش دارد.
tendomucoid
تندوموکوئید، یک نوع پروتئین است که در بافت تاندون موجود بوده و به حفظ سلامت و عملکرد آن کمک می‌کند.
tendonous
تاندونوس به بافتی اشاره دارد که عضلات را به استخوان‌ها متصل می‌کند و نقش کلیدی در حرکت و توازن بدن دارد.
tendoor
تنور، نوعی فر سنتی است که معمولاً از خشت ساخته می‌شود و در آشپزی انواع نان و غذاها در فرهنگ‌های مختلف استفاده می‌شود.
tendoplasty
تندوموپلاستی به عمل جراحی اطلاق می‌شود که برای ترمیم و بهبود آسیب‌های تاندونی انجام می‌شود.
tendosynovitis
تندوسینوویتیس به وضعیتی گفته می‌شود که در آن غلافی که تاندون را احاطه کرده است، ملتهب می‌شود و باعث ایجاد درد و ناراحتی می‌گردد.
tendotome
تندوتوم، ابزاری جراحی برای بریدن تاندون‌ها که دقت بالایی دارد و در عمل‌های جراحی به کار می‌رود.
tendotomy
تندوتومی، روشی جراحی که در آن تاندون بریده می‌شود و معمولاً برای درمان آسیب‌ها و بهبود عملکرد استفاده می‌شود.
tendour
تندور، مصطلحی که به تنش یا کشیدگی که در تاندون‌ها در طول فعالیت بدنی ایجاد می‌شود اشاره دارد.
tendovaginal
تندواژینال، اصطلاحی برای توصیف غلافی که تاندون‌ها را احاطه می‌کند و به سلامت تاندون‌ها کمک می‌کند.
tendovaginitis
تندواژینیت، عارضه‌ای که در آن غلاف تندواژینال ملتهب می‌شود و معمولاً با درد و ورم همراه است.
tendrac
تندراک، روشی در جراحی برای تعمیر و تقویت تاندون‌ها به منظور بهبود عملکرد آنها.
tendrel
تندرل، ساقه‌ای است باریک و نازک که توسط گیاهان برای کمک به نگه‌داشتن خود به سطح یا ساختار دیگری استفاده می‌شود.
tendry
تندری، به معناي نرم و لطیف شبیه به شاخ و برگ‌های جوان یک گیاه.
tendriled
تندرلدار، به گیاهانی اطلاق می‌شود که دارای تندرل هستند و برای چسبیدن به سطوح از آن‌ها استفاده می‌کنند.
tendriliferous
تندرلیفیروس به گونه‌هایی اطلاق می‌شود که دارای تندرل هستند.
tendrillar
تندریلار به گیاهانی اشاره دارد که در آن‌ها تندرل‌ها به چشم می‌خورند.
tendrilled
تندرلدار به گیاهانی اطلاق می‌شود که از تندرل‌ها برای چسبیدن به سطوح استفاده می‌کنند.
tendrilly
به شیوه‌ای که پیچی یا باریک است و شبیه به تندیل‌ها است.
tendrilous
دارای تندیل‌ها یا شاخک‌ها، به شکل پیچیده.
tendron
قسمتی از گیاه که شبیه به تندیل است و کمک به بالا رفتن می‌کند.
tenebres
تاریکی، سایه، یا حالتی مرموز و ترسناک.
tenebricose
دارای تاریکی و سایه، توصیف کننده مکان‌های ترسناک.
tenebrific
تاریک‌کننده، باعث ایجاد احساس ترس یا ناخوشایندی است.
tenebrificate
تیره کردن، به معنای افزودن تاریکی یا سایه به یک اثر هنری یا محیط.
tenebrio
سوسک تنبریو، یک نوع سوسک از خانواده سوسک‌های تاریک که به محیط‌های مرطوب و تاریک علاقه دارد.
tenebrion
تنبریون، یک نوع حشره از خانواده سوسک‌های تاریک که به عنوان جاندارانی مقاوم شناخته می‌شوند.
tenebrionidae
خانواده سوسک‌های تاریک، شامل حشرات مختلفی که به زندگی در تاریکی عادت کرده‌اند.
tenebrious
تیره و مبهم، به معنای داشتن حالت یا جوی تاریک و غم‌انگیز.
tenebriously
به صورت تیره و مبهم، به معنای بیان یا توصیف چیزی به شیوه‌ای تاریک و غم‌انگیز.
tenebriousness
تاریکی و ظلمت، به ویژه در زمینه‌ای که احساس ترس یا ناراحتی ایجاد می‌کند.
tenebrist
هنرمند یا نقاشی که به سبک تنبریزست از سایه‌ها به شدت استفاده می‌کند.
tenebrity
تاریکی یا ظلمت منحصر به فرد، به ویژه در آثار هنری یا ادبی.
tenebrose
سبکی از هنر که به شدت از تاریکی و سایه‌ها استفاده می‌کند.
tenebrosi
حالت یا ویژگی‌ای که نشان دهنده تاریکی و دلتنگی است.
tenebrously
به شیوه‌ای تاریک و مبهم.