particoloured
چند رنگ، به معنای داشتن چند رنگ یا الگوهای رنگی است.
particular baptist
باپتیست خاص، جریانی از کلیساهای باپتیستی که به تعالیم خاصی مانند تقدیر اعتقاد دارند.
particular integral
انتگرال خاص به یک نوع راه‌حل در ریاضیات اطلاق می‌شود که بر اساس شرایط خاص یک معادله دیفرانسیلی به‌دست می‌آید.
particular intention
نیت خاص به هدف یا خواسته مشخصی اشاره دارد که فردی هنگام انجام عملی در نظر دارد.
particularism
خاص‌گرایی به اعتقاد به اهمیت ویژگی‌های خاص هر مورد و پرهیز از کلی‌نگری گفته می‌شود.
particularity
خصوصیت به صفت یا ویژگی خاصی اشاره دارد که چیزی را از دیگران متمایز می‌کند.
particularize
خاص کردن به معنای افزودن جزئیات یا ویژگی‌های خاص به یک موضوع یا برنامه است.
particularly
به‌ویژه به معنای به طور خاص یا مخصوصاً در زمینه‌ای از جمله خاص استفاده می‌شود.
particular solution
راه‌حل خاص به معنای یک راه‌حل خاص برای معادله‌ای خاص است که تنها یک شرایط خاص را برآورده می‌کند.
particulate
ذره‌ای به مواد ریز و معلق در هوا یا یک مایع گفته می‌شود که می‌تواند منبع آلودگی باشد.
partier
مهمانی‌دوست به کسی گفته می‌شود که به طور مکرر در مهمانی‌ها و رویدادهای اجتماعی شرکت می‌کند.
parting
وداع به لحظه‌ای اشاره دارد که در آن افراد از یکدیگر جدا می‌شوند.
parting of the ways
جدایی به معنای مرحله‌ای است که در آن دو یا چند نفر یا گروه‌ها به طور رسمی از یکدیگر جدا می‌شوند و مسیرهای متفاوتی را انتخاب می‌کنند.
parting shot
شلیک آخر به جمله یا عملی اشاره دارد که در انتهای یک مکالمه، بحث یا نمایشگاه انجام می‌شود و ممکن است تأثیر زیادی داشته باشد.
parti pris
نظر مسبق، اعتقاد یا نظری است که بدون بررسی دقیق موضوع اتخاذ می‌شود و می‌تواند به قضاوت نادرست منجر شود.
partisan
جانبدار، اشاره به فردی دارد که به صورت فعال از یک گروه یا عقیده خاص حمایت می‌کند.
partisanship
جانبداری، حالتی است که در آن افراد به جای تفکر منطقی، از گروه خود حمایت می‌کنند.
partita
پارتیتا، قطعه‌ای موسیقایی است که معمولاً برای یک ساز Solo نوشته می‌شود و شامل تعدادی بخش است.
partite
چندگانه، به وضعیتی اشاره دارد که شامل چند بخش یا عنصر جداگانه است.
partition
تقسیم، به عمل جدا کردن یک فضا یا ناحیه به دو یا چند بخش اشاره دارد.
partition coefficient
ضریب تقسیم به نسبت مقدار یک ماده در دو فاز مختلف (معمولاً دو مایع غیرقابل حل در یکدیگر) اشاره دارد و در شیمی و داروشناسی کاربرد دارد.
partitive
جزئی به ساختارهای زبانی اطلاق می‌شود که بیانگر بخشی از چیزی هستند و معمولاً در زبان‌های خاص کاربرد دارند.
partitive genitive
جزء-نسبت جزء نوعی ساختار نحوی است که ارتباط بین اجزا را نشان می‌دهد و در زبان‌های مختلف نسبت‌های خاصی دارد.
partizan
پارتیزان به فرد یا گروهی اطلاق می‌شود که در یک فعالیت شبیه به جنگ چریکی علیه اشغالگران یا دشمنان مبارزه می‌کند.
part-maori
پارتی مائوری به افرادی اطلاق می‌شود که نژاد مائوری و نژادهای غیرمائوری را دارند و نشان‌دهنده تنوع فرهنگی است.
partners' desk
میز شریک، مکان فیزیکی است که شریک در آن کار می‌کند یا وسایل خود را قرار می‌دهد.
partnership
شراکت به توافق یا همکاری بین دو یا چند نفر یا سازمان اطلاق می‌شود که در یک فعالیت مشترک به نتیجه می‌رسند.
part of speech
جزء کلام به دسته‌بندی کلمات بر اساس نقش و عملکرد آنها در جمله اطلاق می‌شود.
part of the furniture
عبارت به افرادی اطلاق می‌شود که به قدری در یک محیط وجود دارند که دیگر قابل توجه نیستند.
part-own
مالکیت جزئی به موضوعاتی اطلاق می‌شود که فرد در مالکیت یا کنترل یک چیز به‌طور مشترک فعالیت می‌کند.
partridge
قرقاول، نوعی پرنده از خانواده قرقاول‌ها که معمولاً در مناطق جنگلی زندگی می‌کند.
partridgeberry
توت قرقاولی، نوعی میوه کوچک و قرمز که معمولاً در مناطق سردسیر می‌روید.
partridge pea
گیاه اجاق قرقاول، یک نوع گیاه با گل‌های زرد که در کشاورزی استفاده می‌شود.
part-song
آهنگ چند بخشی، آهنگی که به طور همزمان توسط گروهی از خوانندگان اجرا می‌شود.
part up with
جدا شدن یا قطع ارتباط با چیزی که برای ما ارزشمند است.
parturient
زایمان‌کردن به شخص یا حیوانی اطلاق می‌شود که در حال زایمان است.
parturition
زایمان به فرآیند زایمان کردن اشاره دارد.
part way
نیمه راه به معنای یک نقطه نزدیک به وسط یا مرکز چیزی است.
part-work
کار پاره‌وقت به معنای استخدام در شغل با زمان محدود است.
party animal
حیوان مهمانی به فردی اشاره دارد که دوست دارد در مهمانی‌ها شرکت کند و تفریح کند.
party foul
اشتباه یا رفتار نامناسب در یک مهمانی که به اعتبار فرد لطمه می‌زند.
party-giver
شخصی که یک مهمانی را برگزار می‌کند و وظیفه استقبال از میهمانان را دارد.
partygoer
شخصی که معمولاً در مهمانی‌ها شرکت می‌کند.
party line
خط مشی یا نظری که یک حزب سیاسی برای اعضای خود تعیین می‌کند.
party list
فهرستی از نامزدها که توسط یک حزب سیاسی برای انتخابات ارائه می‌شود.
partyman
شخصی که به یک حزب سیاسی وابستگی دارد و فعالیت‌های آن را حمایت می‌کند.
party piece
قطعه متمایز یا خاصی که در یک مهمانی یا جمع دوستانه اجرا می‌شود و معمولاً سرگرم‌کننده است.
party plan
برنامه‌ریزی برای یک مهمانی شامل تمام جزئیات لازم مثل زمان، مکان و فعالیت‌ها.
party political
مسائلی که به فعالیت‌های سیاسی یک حزب خاص مربوط می‌شود.
party political broadcast
برنامه‌ای تلویزیونی یا رادیویی که توسط یک حزب سیاسی برای تبلیغ ایده‌ها و نامزدهای خود منتشر می‌شود.